término ![]() |
definición ![]() |
|||
---|---|---|---|---|
تسلط
|
کنترل داشتن
|
|||
درماندگی
|
ناتوانی
|
|||
بیچارگی
|
بدبختی
|
|||
کمرویی
|
خجالتی
|
|||
قدرتطلبی
|
علاقه به قدرت داشتن
|
|||
موذی
|
موذی یعنی پنهانی و یواشکی بدیکننده چیزی که کمکم و بدون اینکه بفهمی، به تو آسیب میزند
|
|||
اشرافی
|
اشرافی یعنی خیلی پولدار و خیلی شیک • خونه خیلی بزرگ و قشنگ = خونه اشرافی • لباس خیلی قشنگ و گرون = لباس اشرافی • آدم خیلی پولدار = آدم اشرافی
|
|||
توهم
|
خیالپردازی، چیزی که واقعی نیست صدا میشنوی ولی هیچکس نیست = توهم
|
|||
بیرحم
|
سنگدل
|
|||
غیرانسانی
|
بیرحمانه،
|
|||
قهرمان
|
– آدم شجاع
|
|||
قربانی
|
کسی که آسیب میبیند
|
|||
خفتبار
|
خجالتآور
|
|||
تمثیلی
|
غیرمستقیم، مثل نماد
|
|||
دورنگی
|
دو رو بودن، ریاکاری
|
|||
وقار
|
آرامش + احترام + رفتار با ادب وقتی یک نفر آروم، سنگین، محترم و با شخصیت رفتار میکنه. وقتی کسی با آرامش حرف میزنه، فریاد نمیزنه، دعوا نمیکنه، و احترام بقیه رو نگه میداره، میگیم اون آدم وقار داره
|
|||
متین
|
باوقار، آرام
|
|||
جایگاه
|
موقعیت
|
|||
نقش
|
کاری که به کسی داده شده نقش در فیلم → یعنی کسی توی فیلم چی بازی میکنه (مثلاً نقش پلیس، نقش دزد نقش پدر → یعنی کارهایی که پدر توی خونه میکنه (مثل کار کردن، مراقبت کردن
|
|||
چندگام
|
چند مرحله
|
|||
متوسل
|
پناه بردن • دانشآموز درسش رو نخونده، متوسل میشه به تقلب 👉 یعنی چون نمیتونه جواب بده، میره سراغ راهِ نادرست = چارهای نداری، میری از یکی کمک میخوای
|
|||
عادل
|
با انصاف
|
|||
تقیه
|
پنهان کردن باور از ترس فرض کن یه نفر شیعه است، ولی توی جایی زندگی میکنه که اگر بگن شیعهست، ممکنه بکشنش
|
|||
جلبگری
|
خودنمایی
|
|||
اغلب
|
بیشتر وقتها
|
|||
کم و بیش
|
تقریباً
|
|||
ماکیاولی
|
یه آدم باهوش قدیمی که میگفت برای موفق شدن، گاهی باید کلک بزنی
|
|||
فریب
|
گول زدن
|
|||
«نیت خوب
|
فکر و قصدِ خوب برای انجام کار • کمک میکنی به یه آدم فقیر، چون دلت میخواد حالش خوب بشه 👉 نیتت خوبه. • یه شاگرد به معلمش سلام میده، چون احترام میذاره 👉 نیتش خوبه. • یه نفر چیزی میگه که شاید اشتباه باشه، ولی قصدش بد نبوده 👉 نیتش خوب بوده.
|
|||
ظاهر نقصی
|
ظاهر نقصی = چیزی که از بیرون شبیه ایراده، ولی شاید واقعاً ایراد نباشه مثلاً یه آدم آرومه و زیاد حرف نمیزنه. بعضیا فکر میکنن “ایراد داره” چون حرف نمیزنه. 👉 این یه ظاهر نقصیه. یعنی فقط از بیرون اینجوری دیده میشه، ولی واقعاً شاید اون آدم خیلی فهمیده و عاقله.
|
|||
سیاستمدار
|
کسی که کشور رو اداره میکنه
|
|||
پنهانکاری:
|
چیزی رو قایم کردن
|
|||
بلندپروازی
|
آرزوی خیلی بزرگ داشتن
|
|||
اشتیاق
|
ذوق و شوق زیاد داشتن
|
|||
ترس و اضطراب:
|
وقتی دلشوره داری یا میترسی
|
|||
احتیاط
|
مواظب بودن
|
|||
سناریو
|
نقشه یا داستانی که از قبل آمادهست
|
|||
شور و اشتیاق:
|
خیلی زیاد خوشحال یا هیجانزده بودن
|
|||
ونتورها
|
آدمهایی که دنبال کارهای بزرگ و سخت هستند
|
|||
تظاهر
|
فیلم بازی کردن، خودتو یه جور دیگه نشون دادن
|
|||
نقاب
|
ماسک، چیزی که چهره یا واقعیتتو قایم میکنه
|
|||
ظاهرسازی
|
خودتو بهتر از اون چیزی که هستی نشون بدی
|
|||
نفاق
|
دورویی، وقتی دو رو هستی؛ یه چیز میگی، یه چیز دیگه تو دلت هست
|
|||
بیصداقتی:
|
راست نگفتن، دروغ گفتن
|
|||
حقایق را آشکار میکنند:
|
واقعیتها رو نشون میدن
|
|||
حربههای مؤثر
|
= روشهای خوب
|
|||
معتقدند =
|
= باور دارند
|
|||
مواجه
|
روبهرو شدن
|
|||
مهارت
|
یه کاری رو بلد بودن
|
|||
ستدلال:
|
دلیل آوردن
|
|||
انگیزهی سرکوبی:
|
میل به کنترل یا فشار آوردن به بقیه
|
|||
سرکوب
|
زور گفتن یا جلوی کسی رو گرفتن
|
|||
صراحت
|
راست و رک حرف زدن
|
|||
انتقامگیری
|
آسیب زدن به کسی که بهت بدی کرده
|
|||
صداقتان
|
➤ راستگویی تو، دروغ نگفتن
|
|||
خودخواهی
|
فقط به فکر خودت بودن.
|
|||
متقاعد کردن
|
➤ راضی کردن کسی، قانع کردن
|
|||
نجیب
|
➤ باادب، آرام و محترم
|
|||
مطمئن
|
➤ قابل اعتماد، کسی که بهش اطمینان داری.
|
|||
حمایت
|
کمک کردن، پشتیبانی کردن
|
|||
مراجعه کنید
|
نگاه کنید به، رجوع کنید
|
|||
عزتنفس
|
خودت رو باارزش بدونی، برای خودت احترام قائل باشی
|
|||
هر موضوعی
|
هر چیزی، هر مسئلهای
|
|||
اعمال
|
کارهایی که انجام میدی
|
|||
تسلط
|
➤ کنترل کامل داشتن روی کسی یا چیزی
|
|||
. سلطهگری
|
➤ زور گفتن به بقیه، کنترل کردن دیگران با قدرت
|
|||
آشکار
|
➤ روشن، معلوم، پیدا.
|
|||
غیرعادلانه
|
ناعادلانه، وقتی با کسی درست و منصفانه رفتار نمیشه
|
|||
. مقاومت بیهوده
|
➤ ایستادگی بیفایده، مقاومت کردن که نتیجهای نداره
|
|||
چگونگی
|
چطوری
|
|||
تا حدی
|
یه کم
|
|||
. حس برتری
|
فکر کنی از بقیه بهتری
|
|||
چارهای
|
راهحل
|
|||
فریب
|
= گول زدن
|
|||
واقعبین
|
= کسی که راست و دروغ رو میفهمه
|
|||
مهارت
|
کاری که خوب بلدی انجام بدی
|
|||
کنترل احساسات
|
– جلوی خودتو گرفتن وقتی ناراحت، عصبانی یا خوشحال شدی
|
|||
مسیر
|
راه
|
|||
دستیابی
|
رسیدن به چیزی
|
|||
قدرت
|
توانایی داشتن
|
|||
غیرقابلپیشبینی
|
نمیشه حدس زد چی میشه
|
|||
رفتار
|
کاری که انجام میدی
|
|||
. عقل و منطق
|
فکر درست
|
|||
اندازه
|
مقدار
|
|||
تحت تأثیر احساسات بودن
|
– وقتی احساساتت باعث میشن فکر نکنی و یه کاری بکنی
|
|||
غریزه
|
کاری که بدون فکر خودبهخود انجام میدی
|
|||
نظم
|
مرتب بودن
|
|||
جایگزین
|
چیزی که بهجای چیز دیگه استفاده میشه
|
|||
عشق و محبت
|
دوست داشتن
|
|||
درونی
|
داخل آدم
|
|||
سودجو
|
کسی که فقط دنبال سود و نفع خودشه
|
|||
تسلط داشتن
|
کنترل داشتن
|
|||
خودداری
|
– جلوی خودتو گرفتن
|
|||
واقعبینانه
|
همونطور که واقعاً هست، نه خیالی
|
|||
الهه
|
موجود افسانهای یا مقدس (مثل خدا در داستانها
|
|||
نقطه ضعف
|
جایی که آدم آسیبپذیره
|
|||
بهظاهر
|
اونطور که دیده میشه، نه حتماً واقعی
|
|||
صادق
|
راستگو
|
|||
تصمیمدار
|
کسی که خودش انتخاب میکنه
|
|||
فیلسوف
|
کسی که زیاد فکر میکنه درباره زندگی
|
|||
آینده
|
زمان بعد
|
|||
غافلگیر
|
وقتی یه اتفاق ناگهانی میافته و تعجب میکنی
|
|||
احتمالی
|
– ممکنه اتفاق بیفته، حتمی نیست
|
|||
. برنامهریزی
|
از قبل برای کاری نقشه کشیدن
|
|||
پیشبینی
|
حدس زدن
|
|||
وابسته
|
به چیزی یا کسی نیاز داشتن
|
|||
یادآوری
|
به یاد آوردن یه چیز
|
|||
عبرت گرفتن
|
درس گرفتن از اشتباه
|
|||
. نمونهها
|
مثالها
|