término | definición | |||
---|---|---|---|---|
خالی- اشغال نشده- بی تصدی- پست و مقام خالی
|
||||
یک صندلی خالی ساختمان اتاق یا قطعه ای از یک زمین که خالی است و برای استفاده فردی در دسترس وی است
|
||||
شخصی قصد دارد تا در آن زمین خالی خانه بسازد
|
||||
ب کتم را روی صندلی خالی گذاشتم
|
||||
وقتی صاحبخانه به زور وارد آپارتمان شد فهمید که خالی است
|
||||
صاحب خانه
|
||||
شکست- شکسته شده- شکست خورده- ورشکسته- به زور و با شکستن قفل وارد خانه شدن
|
||||
بطور دائم- از روی خالی بودن- دايما خالی بودن
|
||||
بدون استخدام- خالی
|
||||
پر شده- پر
|