término | definición | |||
---|---|---|---|---|
علم رياضيات
|
||||
زيست شناسى (دانش مربوط به بررسیِ ويژگیهای جانداران و نحوۀ تعامل آنها با يکديگر)
|
||||
علم فيزيک
|
||||
علم شيمى
|
||||
علم زيست شيمى (دانش مطالعۀ فرآيندهای فيزيکی و شيميايی در داخل موجودات زنده)
|
||||
زمين شناسى
|
||||
علم نجوم، ستاره شناسى
|
||||
اقيانوس شناسى
|
||||
علم هواشناسى
|
||||
زلزله شناسى
|
||||
علم محيط زيست (دانش مطالعۀ محيط زيست و يافتن راهحلهايی برای معضلات آن)
|
||||
بوم شناسى (دانش بررسیِ برهمکنشهای ميان جانداران و محيط زندگی آنها)
|
||||
علم مقياسات، پيمانهها (مطالعۀ علمیِ اندازهگيریها)
|
||||
الکترونيک
|
||||
مهندسى الکترونيک
|
||||
علم کامپيوتر
|
||||
باستان شناسى (شاخهای از علوم اجتماعی در مورد مطالعۀ گذشته از طريقِ مدارکِ مادی)
|
||||
روانشناسى
|
||||
زبان شناسى (مطالعه و بررسیِ روشمند زبان (مانند نحوۀ ارتباط انسانها با يکديگر و...))
|
||||
مقدمهای بر ادبيات
|
||||
تاريخ
|
||||
انسان شناسى (بخشی از علوم اجتماعی در خصوص توضيح ابعاد وجودی انسان)
|
||||
علم اقتصاد
|
||||
علم آمار
|
||||
حسابداری ،اصول حسابدارى
|
||||
فلسفه (دانش بررسیِ تفکر دربارۀ مسائل بنيادين در جهان (مانند هستی، ذهن، ارزش و...))
|
||||
معمارى
|
||||
جامعه شناسى (دانش بررسیِبررسی جوامع بشری، برهمکنشها و فرآيندهای ثبات يا تغيير آنها)
|
||||
اصول اخلاق و رفتار
|
||||
منطق، شيوۀ نگرش صحيح
|
||||
زيبايى شناسى، مبحث هنرهاى زيبا (نقاشی، مجسمه سازی و موسيقی)
|
||||
آمارنگارى
|
||||
نجومی، وابسته به علم نجوم (بی شمار، عظيم)
|
||||
ستاره شناس، منجم
|
||||
فيزيک نجومی (شاخهای از ستاره شناسی با کاربرد اصول فيزيک و شيمی برای تعيين ماهيت پيکرهای آسمانی، به جای موقعيت و حرکت آنها در فضا)
|
||||
طالع بينی (پيشگويی آينده از طريق مشاهدۀ حرکات خورشيد، ماه، سيارات و ستارگان)
|
||||
منحرف شدن
|
||||
نظام عالم وجود، کيهان
|
||||
کيهان شناسی (مطالعۀ سرآغاز، تکامل و سرانجام نهايی جهان)
|
||||
بیکران، لايتناهی، نامحدود
|
||||
کيهانی، مربوط به عالم هستی
|
||||
سماوی، الهی، آسمانی
|
||||
صور فلکی، پيکرآسمانی (يک شیء طبيعی خارج از جو زمين (مانند ماه، خورشيد ،ستاره و ...))
|
||||
کرۀ سماوی (کرۀ فرضی در فضا که روی آن ستارگان و اجرام آسمانی نقش بستهاند)
|
||||
زمينی، خاکی (دنيوی، مادی، جسمانی)
|
||||
تعيين موقعيت و مسير با مشاهدۀ موقعيت ستارگان و يا اندازهگيری زاويۀ بين يک پيکر آسمانی و خط افق قابل مشاهده (ستاره نوردی، فضانوردی)
|
||||
ستارهای، پر ستاره (درخشان)
|
||||
ستارۀ کوتوله (فراوانترين نوع ستاره از ستارگان معمولی در کهکشان)
|
||||
سَحاب (ابر عظيمی از غبار، گاز و پلاسما در فضاهای ميانستارهای)
|
||||
سحابی، شبيه سحاب (تار، محو)
|
||||
صورت فلکی، مجمع الکواکب (گردايهای از ستارهها که از ديدگاه زمينی به شکل ويژهای مانندسازی و نامگذاری شدهاند)
|
||||
جهاننماى مسطحِ (نقشهای بهصورت دو صفحۀ قابل تنظيم بر روی يک محور مرکزی برای نمايش صور فلکی قابل رؤيت در هر زمان و تاريخ، و ابزاری جهت کمک به نحوۀ تشخيص آنها)
|
||||
کهکشان راه شيری (کهکشانی در منظومۀ شمسی بهصورت نوار شيری رنگی در پهنۀ آسمان که از ميليونها ستاره شامل منظومۀ شمسی تشکيل شده است)
|
||||
آشکار، معلوم، قابل مشاهده
|
||||
خوشه، دسته (گروهی از چيزهای مشابه يا افراد که با هم در ارتباط هستند)
|
||||
خورشيدی، وابسته به خورشيد
|
||||
منظومۀ شمسی (سامانهای دربرگيرندۀ يک ستاره به نام خورشيد و شماری از اجرام آسمانی ديگر که در مدارهايی مستقيم يا غير مستقيم پيرامون آن میگردند)
|
||||
هالۀ خورشيدی (بيرونیترين حلقۀ نور (لايه) خورشيد)
|
||||
تابش خورشيدی
|
||||
سياره (يک جرم آسمانی که در حرکتی مداری به دور يک ستاره يا بقايای ستارهای میگردد)
|
||||
اجرام ستاره مانند، سيارهای شکل (ستارک)
|
||||
گرديدن، دور زدن
|
||||
برق زدن يا تکان تکان خوردن، چشمک زدن
|
||||
چشم غير مسلح
|
||||
سيارۀ عطارد يا تير (نزديکترين سياره نسبت به خورشيد)
|
||||
سيارۀ زهره
|
||||
سيارۀ زمين
|
||||
سيارۀ مريخ
|
||||
سيارۀ مشتری
|
||||
سيارۀ زحل
|
||||
سيارۀ اورانوس
|
||||
سيارۀ نپتون
|
||||
سيارۀ پلوتون (دورترين سياره نسبت به خورشيد)
|
||||
مدار، مسير دوران
|
||||
چرخيدن)به دور خود)
|
||||
ماهواره، قمر مصنوعی
|
||||
قمرى، وابسته به ماه
|
||||
شهابواره)قطعههای صخره يا فلز سيارکها قبل از برخورد با جو زمين که در فضا شناورند)
|
||||
سيارک يا شهابوارهای که وارد جو زمين يا يک سيارۀ ديگر میشود
|
||||
بارش شهابی
|
||||
شهاب سنگ)قطعۀ جامدی از بقايای جاماندۀ جرمهايی مانند شهابواره که توانسته پس از گذر از جو و تحمل تأثير آن ،به سطح زمين يا يک سيارۀ ديگر برخورد کند)
|
||||
ستارۀ دنبالهدار)يک گلولۀ برفیِ کيهانی متشکل از گازهای منجمد، سنگ و گرد و غبار در نزديکی خورشيد بهصورت يک ابر بزرگ دنبالهدار)
|
||||
فضا (فضاى خارج از جو زمين)
|
||||
فضاپيما (سفينۀ فضايی)
|
||||
اتاقکوچک فضاپيما (کابين)
|
||||
آزمايشگاه فضايی
|
||||
مسافر فضايى، فضانورد
|
||||
لباس فضانوردی
|
||||
وسيلۀ حامل فضانوردها و گاهاً ماهواره يا تجهيزات ديگر به فضا
|
||||
تلسکوپ فضايی ،رصدخانۀ فضايی (ابزاری معلق در فضا برای مشاهدۀ اشيای نجومی از فضا)
|
||||
جغرافیدان (دانشمندی با محدودۀ مطالعاتیِ جغرافيا ،محيط طبيعی زمين و جامعۀ انسانی)
|
||||
نيمکره
|
||||
نيمکرۀ شمالی
|
||||
نيمکرۀ جنوبی
|
||||
نيمکرۀ شرقی
|
||||
نيمکرۀ غربی
|
||||
خط موازی، مدار (دايرههای فرضی به موازات خط استوا بر روی کرۀ جغرافيا)
|
||||
عرض جغرافيايی (مختصات مکانی يک نقطۀ جغرافيايی براساس فاصلهاش از خط استوا)
|
||||
عرضهای معتدل (عرضهای ميانیِ بين مناطق گرمسيری و قطب جنوب)
|
||||
طول جغرافيايی (مختصات مکانی يک نقطۀ جغرافيايی براساس فاصلهاش از نصفالنهار مبداء)
|
||||
افق، خط افق (خط آشکار جدا کنندۀ آسمان از زمين در همۀ جهات)
|
||||
ناحيۀ استوايى، خط استوا (خط فرضیِ تقسيم کنندۀ کرۀ زمين به دو بخش شمالی و جنوبی)
|
||||
گرمسيری (نواحى گرمسيرى بين دو مدار شمال و جنوب استوا)
|
||||
قطب شمال ،شمالى، مربوط به قطب شمال (سرد)
|
||||
قطب جنوب ،مربوط به قطب جنوب (قارهای در اطراف قطب جنوب)
|
||||
سفر (معمولاً سفر بلند مدت برای پژوهش علمی)
|
||||
بخش، منطقه، ناحيه، حوزه
|
||||
منطقۀ زمانی، زمان پهنه (منطقۀ جغرافيايیِ داراى زمان رسمی معين متناسب با زمان متوسط نصفالنهاری مرکز آن (هر يک از 42 قاچ 51 درجهای تقسيم بندی شدۀ کرۀ زمين))
|
||||
توپوگرافی، پستی و بلندیهای عوارض روی زمين
|
||||
جلگه، دشت (زمين نسبتاً هموار ناشی از آبرفت رودها که به دريا يا درياچه دائمی ختم میشود)
|
||||
زمين پست، پستى زمين
|
||||
حوزۀ رودخانه، آبگير، برکه (بخشی از زمين با تجمع مقداری آب)
|
||||
غار، حفرۀ زيرزمينى، گودال (مقعر)
|
||||
عوارض زمين (همۀ پستی و بلندیهای سطح زمين (مانند دشتها، درهها، تپهها و...))
|
||||
زيرزمينی
|
||||
ساحل
|
||||
جزيره
|
||||
جزيرۀ قارهای (جزء جزاير واقع شده در فلاتِ قارۀ يک قاره)
|
||||
جزيرۀ مرجانی (جزيرۀ متشکل از مواد تخريبی مرجانی با گسترش عمده در زير سطح آب)
|
||||
جزيرۀ کوچک، جاى پرت و دور افتاده
|
||||
شبه جزيره، پيشرفتگی خاک در آب
|
||||
شبه جزيرهای
|
||||
قاره
|
||||
فلاتِ قاره، ايوان خشکی (سطح شيبدار ملايم بستر آبهای کمعمق درياها که از انباشت تودههای شن ساحل ايجاد شده و با شيبی ملايم به سوی اعماق اقيانوس ادامه میيابد)
|
||||
رشته کوه
|
||||
دره، جلگه
|
||||
تنگه، درۀ باريک و تنگ
|
||||
مجرا، راه (تنگه)
|
||||
خليج، گرداب
|
||||
پيمايش، برآورد، نقشه بردارى، زمينهيابی
|
||||
بلندى، ارتفاع مربوط به اجسام ثابت در زمين (مانند ارتفاع از سطح دريا)
|
||||
ارتفاع، فراز يا فاصله از سطح زمين (مانند ارتفاع پرواز هواپيما)
|
||||
سنجش از راه دور
|
||||
زمينی، خاکى
|
||||
زمين گرمايی (وابسته به حرارت مرکزى زمين)
|
||||
خاصيت مغناطيسى زمين (نيروى جاذبۀ زمين)
|
||||
زمين شناس
|
||||
دورۀ زمين شناسی
|
||||
باستان شناسى زمين (علم تعيين قدمت سنگها، سنگوارهها و رسوبات)، شرح وقايع تاريخى بر مبناى اطلاعات زمين شناسى
|
||||
علوم مربوط به زمين شناسى (علوم زمين)
|
||||
پوستۀ کره زمين
|
||||
پوستۀ قارهای
|
||||
پوستۀ اقيانوسی
|
||||
لايه، ورقه، چينه (لايۀ مشخصی از پوستۀ زمين مانند لايهای از سنگهای رسوبی)
|
||||
گوشتۀ کره زمين، حد فاصل بين پوسته و هسته
|
||||
هستۀ کره زمين، درون
|
||||
ورقه يا صفحه
|
||||
نظريۀ زمين ساخت صفحهای (يک تئوری که به بررسی حرکات وسيعمقياس در ساختار پوستۀ کره زمين (متشکل از چند صفحۀ اصلی که در مواردی خود شامل تعداد صفحات کوچکتر میباشند) و پديدههای مرتبط با برهمکنش ميان صفحات متحرک میپردازد)
|
||||
چينه، گسله (شکستگیهايی با جابهجايیِ سنگهای طرفين صفحۀ شکستگی نسبت به همديگر)
|
||||
تجزيه (از هم گسيختگیِ لايهها يا صخرهها، ناشی از جريانهای جوی، سرمازدگی، انجماد و...)
|
||||
تحليل، فرسايش (فرآيند جابهجايی ذرات خاک توسط يک عامل انتقال دهنده مانند آب يا باد)
|
||||
فسيل (سنگواره)
|
||||
سنگ، تخته سنگ يا صخره
|
||||
سنگ رسوبی
|
||||
سنگ دگرگونی (سنگ اوليهای که با تغيير شکل اصلی خود به شکل جديد در آمده است)
|
||||
کوارتز، سنگ چينى، الماس کوهی
|
||||
سنگ آهک (نوعی سنگ رسوبی با منشأ شيميايی، بهطور عمده متشکل از کلسيم کربنات)
|
||||
سنگ مرمر (از نمونه سنگهای دگرگونی، از دگرگونی سنگ آهک)
|
||||
گرانيت (از گونه سنگهای آذرين بيرونی، حاصل از انجماد مواد مذاب در خارج از آتشفشان)
|
||||
خمير مواد معدنى يا آلى (مواد مذاب بسيار گرم در زير پوستۀ زمين، تحت فشار شديد)
|
||||
اکتشاف، معدنکاویکردن
|
||||
سنجشهايی مربوط به تعيين عمق آب (مانند عمق يک درياچه)
|
||||
معدن، راه زيرزمينى
|
||||
مادۀ معدنى (کانى)
|
||||
سنگ معدن، سنگ حاوی فلز و عناصر ارزشمند و مهم
|
||||
ته نشست
|
||||
پلاتين يا طلاى سفيد
|
||||
فلز مس
|
||||
فلز آلومينيوم
|
||||
فلز روى
|
||||
نيکل
|
||||
سيماب ،جيوه
|
||||
گوهر، جواهر، سنگ گرانبها
|
||||
الماس
|
||||
زمرد سبز
|
||||
ياقوت سرخ، لعل
|
||||
تودۀ يخ، رودخانه يخ ،يخچال طبيعى
|
||||
يخبندان
|
||||
دورۀ يخبندان
|
||||
رانش يخبندان
|
||||
تودۀ يخ غلتان، کوه يا تودۀ يخ شناور
|
||||
يخسار (انبوهای از يخِ حاصل از يخچال طبيعی، پوشيده شده در يک ناحيه)
|
||||
هوای خيلی سرد (سرد و انجماد)
|
||||
آب شدن (ذوب شدن)
|
||||
پس نشينی (پس رفت ِجنگل، ساحل، صخره و...)
|
||||
خاتمه دادن
|
||||
کوه آتشفشان، آتشفشان
|
||||
آتشفشان فعال
|
||||
آتشفشان خاموش
|
||||
فوران (انفجار)
|
||||
دهانۀ آتشفشان، يک حفرۀ (گودی يا چاله) بزرگ در روی سطح زمين يا يک سياره مانند ماه، در اثر انفجار يا برخورد شهاب سنگ يا ديگر اجسام آسمانی
|
||||
گدازه، مواد مذاب آتشفشانى
|
||||
تفالۀ معدنى، کف
|
||||
آتشفشانى، انفجارى
|
||||
زلزله (لرزه)
|
||||
زلزله شناسی
|
||||
کانون زلزله (مکانی دارای بيشترين انرژی و محل آغاز شکستگی صفحۀ گسل)
|
||||
موج، لرزه (تکان)
|
||||
تحولات ناگهانى و عمده، سيل بزرگ، طوفان
|
||||
مربوط به بوم شناسى (در رابطه با ارتباط موجودات زنده با يکديگر و محيط اطراف خود)
|
||||
بوم شناس
|
||||
اکوسيستم (يک جامعۀ زيستی از موجودات زندۀ در تعامل و محيط فيزيکی آنها)
|
||||
توازن (مربوط به طبيعت)
|
||||
زيستکره، بخش قابل زندگى کرۀ زمين
|
||||
تخريب محيط طبيعی با اقدام عمدی يا سهل انگاری انسان
|
||||
(منابع طبيعی) حراست ،نگهداری، حفظ
|
||||
مجموعه گونههای جانوری يک منطقۀ جغرافيايی يا يک دورۀ معين
|
||||
مجموعه گونههای گياهی يک منطقۀ جغرافيايی
|
||||
جنگلهای انبوه مناطق گرمسيری و پر باران
|
||||
زنجيرۀ غذايی (حلقههای زنجيرهایِ وابستگی غذايی همۀ موجودات زنده به يکديگر)
|
||||
محيط زيست، دور و بر
|
||||
محيطی، مربوط به محيط زيست
|
||||
طرفدار حفظ منابع طبيعی
|
||||
باران اسيدی (ترکيب گرد و غبار اسيدی شامل اکسيد گوگرد و اکسيدهای نيتروژن حاصل از سوزاندن سوختهای فسيلی با آب باران)
|
||||
اثر گلخانهای (تأثير مستقيم گازهای گلخانهای موجود در جوِ يک سياره روی سطح آن، بهعبارتی گرم شدن بيش از حد پرتوهای موجود، با جذب تابش فروسرخ خورشيدی و دگرگونی آبوهوا)
|
||||
لايۀ اوزون (لايۀ در برگيرندۀ کره زمين و عامل تبديل پرتوهای فرابنفش به پرتوهای فروسرخ)
|
||||
اشعۀ فرابنفش (موجی در گسترۀ امواج الکترومغناطيسی با طول موجی کوتاهتر از نور مرئی، با کاربرد در ضدعفونی آب، تجهيزات پزشکی، لوازم صنعتی و ...)
|
||||
آلودگی
|
||||
بدون آلودگی
|
||||
آلاينده، آلوده کننده
|
||||
مضر، مهلک (سمی)
|
||||
دود، بخار، گاز
|
||||
دور ريختنی ،اتلاف (زائد)
|
||||
گرمای زائد (ناشی از ماشين يا هر فرآيند ديگر مصرف کنندۀ انرژی)
|
||||
پسماند يا مواد زائد جامد
|
||||
فاضلاب، پس آب
|
||||
فاضلاب خانگی
|
||||
فاضلاب تأسيسات
|
||||
فروکشکردن، کاستن
|
||||
وفور داشتن
|
||||
نظارت بر جريان هوا
|
||||
متناوب (اسم: جایگزين)
|
||||
هوا، جو
|
||||
ذغال خالص، کربن
|
||||
دی اکسيد، دارای دو اکسيد
|
||||
زغال سنگ، زغال
|
||||
فرآيند تبديل بقايای گياهان به زغال سنگ
|
||||
جنگل زدايی
|
||||
بيابان زايی
|
||||
بدتر شدن، رو به زوال گذاشتن
|
||||
دفع، از بين بردن ،دور انداختن
|
||||
خشکی، خشکسالى
|
||||
انرژی خورشيدی
|
||||
انرژی جزر و مدی (عامل تبديل انرژی حاصل از جذر و مد به اشکال مفيد توان، بهويژه برق)
|
||||
کم مصرف (اتومبيل، موتور و ...)
|
||||
سيل، طوفان
|
||||
سوخت فسيلی
|
||||
فضولات، آشغال خاکروبه، زباله
|
||||
گاز، بخار (بنزين)
|
||||
گرمايش زمين
|
||||
اثر گرمايش جهانی (تغييرات زيست محيطی و اجتماعی که (بهطور مستقيم يا غيرمستقيم) توسط فعاليتهای انسانی و انتشار گازهای گلخانهای ايجاد میشود)
|
||||
زباله/ خاکروبه
|
||||
تغييرات اقليمی بلند مدت
|
||||
ذوب شدن
|
||||
آلودگی صوتی
|
||||
غير قابل احياء
|
||||
پالايشکردن ،خالصسازی
|
||||
بازيافت
|
||||
ساعت شلوغی (زمان اوج ترافيک روزانه)
|
||||
آلودگی خاک
|
||||
راه بندان
|
||||
کيسه زباله
|
||||
اتمسفر بالا (مرز بين فضا و اتمسفر يا جو زمين)
|
||||
آلودگی آب (عدم خلوص، ناپاکى)
|
||||
کمبود آب
|
||||
طبيعی و دست نخورده
|
||||
بيابان، سرزمين نامسکون و رام نشده
|
||||
فاقد آلايندگی
|
||||
فرضيۀ سير تکامل، تکامل تدريجى، تحول
|
||||
پيرو اصول و مکتب داروين، فرضيۀ تکامل تدريجی داروين
|
||||
مدل ،نمونه آزمايش
|
||||
فلسفۀ انتخاب اصلح در طبيعت (فرآيند سازگاری، ميل به بقاء و حيات طولانیتر)
|
||||
خلاء زيستی
|
||||
بقاء
|
||||
مانع شدن، از رشد باز داشتن
|
||||
وارونگی (فرضيۀ جهتگيری مخالفِ تکامل ساختارهای حيوانات از قالب اجدادی)
|
||||
جلبک، خزۀ دريايی
|
||||
بیمهره، فاقد ستون فقرات
|
||||
وابسته به آب ،آبزيان
|
||||
خزنده، حيوان خزنده
|
||||
دوزيستان (حيوان دوزيست)
|
||||
دايناسور (دستهای از سوسماران دورۀ ترياسيک)
|
||||
پرنده، مرغ، جوجه
|
||||
انقراض
|
||||
پستاندار
|
||||
راستۀ پستانداران نخستين پايه، نخستیها (مانند ميمون، بوزينه و ...)
|
||||
کلاس ،طبقه، رده (يک مجموعه يا دستهای از چيزهايی دارای ويژگی خاص يا مشترک)
|
||||
راسته، دسته، زيررده (چيدمان افراد يا چيزهايی در رابطه با يکديگر، با توجه به يک دنباله ،الگو يا روش خاص (مانند ردۀ حيوانات بر پايۀ مکان، شامل زيرردههای خزندگان بر پايۀ موقعيت، پرندگان بر پايۀ مکان و...))
|
||||
خانواده، زيردسته (مانند دستۀ پرندگان بر پايۀ مکان، شامل زيردستههای پرندگان اقيانوسيه ،پرندگان قطب شمال، پرندگان مهاجر (نيمکرۀ شرقی) و ...)
|
||||
سرده، قسم (مانند زير دستههای پرندگان اقيانوسيه، شامل سردههای پرندگان اقيانوس آرام ،پرندگان جزاير سليمان و...)
|
||||
گونهها، انواع (مانند زير دستههای پرندگان جزاير سليمان، شامل گونههای مينای دمدراز، طوطی کاکلی سليمان، طاووسک و ...)
|
||||
زير دسته
|
||||
استتار، پوشش
|
||||
به خواب زمستانى رفتن (مربوط به گياهان و جانوران)
|
||||
مارمولک، سوسمار
|
||||
حرباء، سوسمار کوچک، آفتاب پرست
|
||||
باززايى، احياء، ترميم يک بافت به صورت طبيعی
|
||||
لاکپشت (کبوتر قمری)
|
||||
شکارچی، درنده
|
||||
جانورِ جونده (مانند موش)
|
||||
موجودات ريز شناور بر سطح درياها، اقيانوسها يا آب شيرين (مانند جلبکها)
|
||||
ميگو (ملخ)
|
||||
ميگو، جنس ميگو
|
||||
(گوشت) خرچنگ دريايى
|
||||
خرچنگ
|
||||
گوشت صدف، حلزون دوکپهاى يا صدف خوراکى
|
||||
مرجان
|
||||
قناری (رنگ زرد روشن)
|
||||
جيرجيرکردن، جيکجيککردن
|
||||
نوعی حيوان پستاندار منطقۀ استوايی آمريکا که به آرامی حرکت میکند (تنبل، سست)
|
||||
بيدها، گروهی از حشرات مرتبط با پروانه (مانند شاهپرک)، حشرات موذى
|
||||
کرم پيلهساز، کرم صدپا
|
||||
دستۀ زياد، انبوهه (گروه زنبوران)
|
||||
رمه، گله، دستۀ پرندگان
|
||||
گلۀ چهارپايان (بهخصوص سمداران)
|
||||
دسته، اجتماع (خوشه)
|
||||
شکارچی تله گذار
|
||||
آبستن کننده
|
||||
صدف خوراکى
|
||||
مو يا شاخک حساس جانور (مانند شاخک ماهی يا موى سبيل گربه)
|
||||
جانورخونگرم
|
||||
سوخت و ساز (مجموعهای از تحولات شيميايی در ترکيب موجود زنده براى حفظ حيات)
|
||||
بار آوردن ،پروردن، توليدکردن
|
||||
زاد و ولدکردن (تکثيرکردن، جوجهگيرى)
|
||||
تخم ماهی (بذر)
|
||||
ساختمان، استخوان بندى
|
||||
اشتها، ميل و رغبت ذاتی
|
||||
انحناء، خميدگی (بهسوی درون)
|
||||
مخلوق، جانور
|
||||
گياه خواری
|
||||
گوشتخوار
|
||||
همه چيزخوار
|
||||
حشره
|
||||
آنتن، شاخک
|
||||
چشم مرکب از چندين عدسی (مانند چشم حشرات)
|
||||
بال، شاخه
|
||||
لارو، کرم، کرم حشره
|
||||
سودمند، مفيد
|
||||
مايۀ آزار و آسيب، آفت (موجودات زندۀ مضر برای کشاورزی)
|
||||
آفت کش، مادۀ ضد افت
|
||||
کرم، خزنده
|
||||
انگل (موجودات تغذيه کننده از موجوده زندۀ ديگر، حداقل در بخشی از زندگی خود)
|
||||
چهارپا، حيوان، جانور
|
||||
اهلیکردن، رامکردن
|
||||
شکارگر، درنده (حيوان گوشتخوار)
|
||||
شکار، صيد، طعمه
|
||||
مهاجرتکردن، کوچکردن
|
||||
نوک، منقار
|
||||
منقار، پوزه، نوک
|
||||
لانه، آشيانه (آشيان گرفتن)
|
||||
بهصورت گله در آمدن در بوم
|
||||
پوست اندازی، پر و يا موى ريختن
|
||||
دلفين، گراز دريايی
|
||||
نهنگ، وال (عظيم الجثه)
|
||||
خفاش، شب پره
|
||||
پژواکيابی جانوران (مانند خفاش و وال)، جهتيابی از راه ارسال صدا و سنجش پژواک آن
|
||||
ميمونهای شبه انسان و بدون دم
|
||||
گوريل، بزرگ ترين ميمون شبيه انسان
|
||||
شامپانزه، ميمون آدموار
|
||||
يک نوع ميمون يا عنتر دم کوتاه
|
||||
بدوی، اوليه (انسان نخستين)
|
||||
دارای تمدن (انسان متمدن)
|
||||
تنوع، گوناگونى
|
||||
خوشه خوشه، گروهى، دستهاى، گلهاى
|
||||
بوم، محل سکونت، منطقه زيست جانور يا گياهی
|
||||
زاد و ولد کردن، تکثيرکردن، دوباره ساختن
|
||||
فرزند، زاده ،مبدأ، منشا
|
||||
گياه شناسى، کتاب گياه شناسى، زندگى گياهى يک ناحيه
|
||||
گياه شناس
|
||||
وابسته به گياه شناسى، ترکيب يا مشتقى از مواد گياهى
|
||||
گياه، نهال
|
||||
گياه آلپی (واقع در ارتفاع زياد)
|
||||
گياه مردابی (جنگلی)
|
||||
گياه ميزبان (انگل دار)
|
||||
ريشه
|
||||
ساقه، ريشه
|
||||
ساقه (گياهان علفی)
|
||||
جوانه، شاخه
|
||||
گل، شکوفه
|
||||
جوانه، غنچه (شکوفه)
|
||||
گلبرگ
|
||||
کمرنگ شدن، پژمردن، خشک شدن
|
||||
گوشت ،گوشت يا مغز ميوه (مغز ساقه)
|
||||
سنگ ميوه (هسته)
|
||||
مغز يا درون، هسته
|
||||
مغز هسته، دانه (مانند آجيل)
|
||||
پوست
|
||||
پوست، صدف حلزون، کاسه يا لاک محافظ جانور (مانند کاسۀ لاکپشت)
|
||||
تنه، بدنه، کندۀ درخت
|
||||
شاخه، رشته
|
||||
تنۀ درخت (ترکه)
|
||||
ترکه، شاخۀ کوچک
|
||||
پوست درخت، پارس سگ
|
||||
جنگل
|
||||
علفزار، مرغزار
|
||||
چمنزار، علفزار، مرغزار
|
||||
چمنزار، مرغزار
|
||||
درختچه، گلبن، بوته
|
||||
خوشه، دسته، گروه
|
||||
سرخس (يک گياه پهن برگ بدون گل، دارای يک سيستم عروقی برای انتقال آب و مواد مغذی)
|
||||
شاخ و برگ گياهان ،گياه دارويی، علف، رستنى
|
||||
جوشاندۀ گياهی
|
||||
سنتز نوری (فرآيند تبديل انرژی نور خورشيد به انرژی ذخيره شده در مواد غذايی گياهان)
|
||||
همزيستی (تعامل دو موجود يا گروه مختلف با هم)
|
||||
ميکروب شناسى
|
||||
عضوی از گروه بزرگی از ميکروارگانيسم های تک سلولی که ديواره های سلولی دارند اما فاقد اندامک ها و هسته سازمان يافته هستند ، از جمله برخی از آنها می توانند باعث بيماری شوند
|
||||
يک نوع مادۀ آلی (گونهای از ماده و ترکيب شيميايیِ (جامد-مايع-گاز) دارای کربن در مولکولهای خود)، در موجود زنده (عامل تقويت يا تضعيف يک فرآيند شيميايی)
|
||||
تخمير (تجزيۀ شيميايی يک ماده (تبديل قند به اسيد يا الکل) توسط باکتریها، مخمرها و ...)
|
||||
ميکروب (ريزاندامگانی شامل باکتریها، ويروسها، آغازيان و برخی قارچها)
|
||||
ترکيب زهردار، داروى سمى
|
||||
ويروس (عامل نقل و انتقال امراض)
|
||||
اسيد آمينه (يک ترکيب آلی ساده، بهعنوان واحد تشکيل دهندۀ پروتئين)
|
||||
کربوهيدرات (نوعی از ترکيبات آلی (مانند قند و نشاسته) که در بدن ايجاد انرژی میکنند)
|
||||
دی اکسيد کربن (گاز بی رنگ و بی بو حاصل از سوختن کربن و ترکيبات آلی، که توسط گياهان در فرآيند فتوسنتز جذب میشود)
|
||||
اندامگان، موجود زنده، ترکيب موجود زنده
|
||||
عمل ترکيب اکسيژن با جسم ديگرى
|
||||
پروتئين (هر يک از کلاسهای ترکيبات آلی نيتروژنی بهعنوان اجزای سازندۀ بافتهای بدن (مانند عضله، مو و...))
|
||||
رابطۀ متقابل ،روابط بين الملل
|
||||
تمدن، انسانيت، فرهنگ
|
||||
متمدن
|
||||
حيوان صفت، بىرحم
|
||||
جامعه، اجتماع، انجمن
|
||||
سازمان، تشکيلات (انجمن)
|
||||
مؤسسه، نهاد
|
||||
توافق، زيستگاه
|
||||
رسم، سنت، عرف
|
||||
بومى (طبيعى، فطرى)
|
||||
مديريت، حکومت، ادارۀ کل (تقسيمات جزء وزارتخانهها در شهرها)
|
||||
سابق، قبلى (جد)
|
||||
سلطنت مطلقه، رژيم سلطنتى
|
||||
نفرت، بيزارى
|
||||
امپراطورى، فرمانروايى
|
||||
سيستم فدرال (ائتلافى، اتحادى)
|
||||
سيستم رياست جمهوری
|
||||
همايش يا کنگره (گونهای از گردهمآيیِ مجمعی از سران دولت، نمايندگان ممالک يا دانشمندان در راستای بحث و گفتگو در مورد مسائل سياسی، اقتصادی، علمی و ...)
|
||||
مجلس سنا (نوعی مجلس قانونگذاری متشکل از اشراف، اشخاص باتجربه و سالخورده)
|
||||
مجلس نمايندگان
|
||||
آمار نگارى
|
||||
متخصص آمار نگارى
|
||||
قومى (نژادی)
|
||||
رأىگيری، نظرسنجی، تعداد آراء اخذ شده (اغلب بهصورت جمع)، فهرست نامزدهاى انتخاباتى
|
||||
ناظر انتخابات، متصدى اخذ رأى ،تحليلگر نظرسنجی
|
||||
پرسشنامه
|
||||
پاسخ دهنده (در موقعيت متهم)، موافق
|
||||
سرشماری، آمار
|
||||
آداب معاشرت، رسوم
|
||||
آداب معاشرت اينترنتی
|
||||
موافقت مقدماتى، تشريفات، پيشنويس سند
|
||||
ادب و مهربانى، تواضع، مردمی
|
||||
رفتار، طريقه، تربيت
|
||||
رسوم اداری
|
||||
تنهايی، انفراد، خلوت (انزوا)
|
||||
همراه و همدم، همنشين
|
||||
اجتماعی، جامعه پذير، دوستانه
|
||||
اصول اخلاق، آيين (اخلاق)
|
||||
مراعاتکردن (فرمانبردارى)
|
||||
نقضکردن، هتک حرمتکردن (نقض عهد)
|
||||
ثروت، دارايى، سرمايه
|
||||
ثروتمند (دارا، توانگر)
|
||||
تنگدستى، فقر، کميابى
|
||||
نابرابری (در جامعه شناسی شامل پنج دستۀ آموزشی، جنسيتی، مشارکتی، نژادی و اجتماعی)
|
||||
نارضايتی، شکايت
|
||||
تهمت، افترا، توهين
|
||||
سرکشى، شورش، تمرد
|
||||
ستيزه، ناسازگارى (برخورد)
|
||||
بههم خوردن (درهم شکستن)
|
||||
نفاق ،اختلاف نظر، ناسازگارى
|
||||
همسازی، هماهنگی، توازن
|
||||
ثبات، پايدارى
|
||||
انسداد يا تراکم عبور و مرور، راهبندان، ترافيک
|
||||
حمل و نقل ،ترابری، وسيلۀ نقليه
|
||||
ترابرى، حمل و نقل
|
||||
وسيلۀ نقليه، حامل
|
||||
نمونۀ اوليه، مدل پيش الگو
|
||||
واگن، ارابه، بارکش (کالسکه)
|
||||
کشتى، مجرا
|
||||
خودرو
|
||||
ون، کاميون سر بسته
|
||||
موتورسيکلت
|
||||
دوچرخه
|
||||
دنده، چرخ دنده
|
||||
موتور (يک ماشين طراحی شده برای تبديل يک نوع انرژی به انرژی مکانيکی)
|
||||
سيلندر (فضايی استوانهای برای حرکت پيستون، مورد نياز در هر موتور، پمپ و )...
|
||||
پيستون (بخش متحرک داخل سيلندر)
|
||||
ترمز
|
||||
اگزوز، خروج (بخار)
|
||||
خروج يا دفع مايعات (انتشار گاز، دود، نور و...)
|
||||
دود، بخار، گاز
|
||||
سرهم سازی، مونتاژ
|
||||
سرويس (تعمير و نگهداری)
|
||||
مکانيک
|
||||
گاراژ (مکانی سرپوشيده يا دربسته برای پارک خودرو، موتورسيکلت و يا ديگر وسائط نقليه)
|
||||
مجوز، گواهینامه
|
||||
پارکينگ (فضای باز يا بسته جهت توقف خودرو با دسترسی بهطور خصوصی يا عمومی)
|
||||
توقفگاه بىسقف (براى توقف وسائط نقليه)
|
||||
ساختمانِ مخصوص نگهداری موقت وسائط نقليه
|
||||
بزرگراه
|
||||
سطح شيبدار، دست انداز، پيچ (پلکان)
|
||||
عوارض بزرگراه، ضايعه، تلفات
|
||||
جادۀ اختصاصی (نوعی جادۀ خصوصی برای دسترسی محلی به يک يا گروه کوچکی از سازهها)
|
||||
نقطۀ اتصال مسيرها (جهت کاهش بار ترافيکی با انتقال آن به مسيرهای جانبی)
|
||||
مسير، خط سير (دريايى، هوايى و...)
|
||||
خيابان، راه عبور (شاهراه)
|
||||
خيابان پهنى که در اطراف آن درخت باشد، بولوارد
|
||||
عابر پياده، پياده رو
|
||||
عابر، رهگذر از يک مسير (مخصوصاً بهطور اتفاقى)
|
||||
مسافر، عابر
|
||||
خط عابر پياده
|
||||
پياده رو
|
||||
زير زمينی
|
||||
پل هوايى
|
||||
راه آهن
|
||||
مسير، باريک راه، جاده مال رو (خاکی)
|
||||
سکوی انتظار مسافر
|
||||
متحرک، نيروى محرکه، لوکوموتيو
|
||||
يک نصب مکانيکی که امکان جابهجايی خطوط راه آهن جهت تغيير مسير قطار را فراهم میکند
|
||||
اتاق راه آهن، واگن، اتومبيل
|
||||
مسافر (بهخصوص در يک مسير مشخص و بهطور منظم)
|
||||
همۀ ماهیهای صيد شده در يک وهله، حمل و نقل (سفر اغلب دشوار)
|
||||
بارِ (کشتى، هواپيما و ...)، باربرى، کرايه
|
||||
اتاقک مخصوص حمل بار در کاميون، کشتی و...
|
||||
راه زير زمينى، مترو
|
||||
آبراه، مسير آبی
|
||||
قايق مسطح الوارى
|
||||
قايق باريک و بدون بادبان
|
||||
محمولۀ دريايى، بار
|
||||
قايق باری، دوبه، کرجی
|
||||
قايق يا کشتی بخار
|
||||
کشتى مسافرى (با امکانات زياد و مخصوص سفرهای طولانی)
|
||||
زير دريايی
|
||||
کشتی مسافربری يا حمل بار (بهويژه در فاصلۀ نسبتاً کوتاه و بهصورت منظم)
|
||||
پارو زدن، دست و پا زدن
|
||||
رديف، راسته، قطار (فعل: پارو زدن، راندن)
|
||||
راندن، هدايتکردن
|
||||
عرشۀ کشتى
|
||||
عقب کشتى
|
||||
عرشۀ کشتى
|
||||
سوار بودن، روى يا داخل (کشتى، هواپيما يا وسيلۀ نقليه)
|
||||
کشتیرانى کردن، هدايت کردن (کشتی، هواپيما و ...)
|
||||
سرعت سنج کشتى، گزارش سفرنامه (کشتى، هواپيما و...)
|
||||
هواپيما
|
||||
هواپيمای مسافربری
|
||||
سرعت مافوق صوت
|
||||
جت، هواپيمای دارای موتور جت (دارای قدرت پيشرانش بالا)
|
||||
باند فرودگاه
|
||||
خلبان هواپيما، رانندۀ کشتى، چراغ راهنما
|
||||
خدمۀ کشتى، کارکنان هواپيما و...
|
||||
هلیکوپتر
|
||||
عمودی
|
||||
قسمت چرخان ماشين (بهخصوص جهت چرخش تيغههای هلیکوپتر)
|
||||
شناور و معلق بودن
|
||||
نجات، رهايی
|
||||
خارج از دسترس
|
||||
قطب نما (محدودۀ خاصی از توانايی، فعاليت، علاقه و ...)
|
||||
مرتبط به دانش هوانوردى
|
||||
هواپيمايى، هوانوردى
|
||||
ارتباط، مکاتبه، مخابرات
|
||||
ارتباط از راه دور (مخابراتی)
|
||||
اشاره، حرکت
|
||||
چاپ
|
||||
پستى، وابسته به پستخانه
|
||||
حمل بهوسيله پست، حق پستى، تمبر پستى
|
||||
تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار
|
||||
رمز
|
||||
رمزگشايی
|
||||
فرستنده، مخابره کننده
|
||||
کابلی، کابل، نوار فلزی
|
||||
تلفن (آوا، صوت)
|
||||
تلفنخانه
|
||||
دستگاه فرستنده و گيرنده (شامل گوشى و دهانى)
|
||||
شمارهگيری
|
||||
متصدى، گرداننده، اپراتور
|
||||
صدا نگار، دستگاه ضبط صوت
|
||||
ديجيتال، رقمى
|
||||
نوار فيلمبرداری
|
||||
تله تايپ، دور نويس تلفنی
|
||||
مدارک جابهجا شده از طريق خطوط تلفن بهصورت آنالوگ ،فکس (دستگاه فکس)
|
||||
راديو
|
||||
قابليت حمل و نقل يا ترابرى
|
||||
پخش از راديو و تلويزيون
|
||||
فرکانس، بسامد، تناوب
|
||||
سرگرمی
|
||||
برنامۀ راديو تلويزيونی که بهصورت گفتگو از ميهمان برنامه سوالهايی میشود و يا گروهی از شنوندگان، بينندهها و يا مخاطبين استوديو موضوعات مختلفی را مورد بحث قرار میدهند
|
||||
دستگاه مخابره يا راديوى ترانزيستورى کوچک
|
||||
کنترل از راه دور
|
||||
اتاق کار، کارگاه هنرى، استوديو
|
||||
عايق صدا
|
||||
تابلوى کنترل، صفحه کنترل
|
||||
درجه، مقياس (وسيلۀ سنجش باد تاير، فاصله بين ريل خط آهن و...)، ضخامت ورق فلزى يا قطر سيم و...
|
||||
تلويزيون، دور نشان
|
||||
زنده، بهطور مستقيم (از پيش ضبط نشده)
|
||||
دستگاه تقويت نيروى برق، تلگراف، برنامۀ راديو تلويزيونی و...
|
||||
آنتن، شاخک، موجگير (در بىسيم)
|
||||
محدوده (مرز)
|
||||
درنگکردن، دير رفتن
|
||||
روانشناسی کاربردی (استفاده از روشهای روانشناختی برای حل مشکلات عملی در رفتار و تجربۀ انسان يا حيوان، شامل نوع بالينی، مشاوره، تکاملی، عصبی، بهداشت حرفهای، قانونی و...)
|
||||
روانشناسی (مطالعۀ علمی ذهن و عملکرد آن، بهويژه نوع تأثيرگذار بر يک زمينۀ رفتاری خاص)
|
||||
روانشناس
|
||||
روانپزشکى (مطالعه و درمان ناخوشیهاى روحى و اختلالات عاطفی)
|
||||
روانپزشک
|
||||
آزمون روانشناختی (اندازگيریِ هدفمند از يک نمونه رفتار (عملکرد فردی شخص در وظايف از پيش تعيين شده))
|
||||
انطباق، پيروى از رسوم يا عقايد، همنوايى
|
||||
سن قانونی (اکثريت)
|
||||
ذهنی، روحى، روانى
|
||||
عدم بلوغ (اقليت)
|
||||
فيزيکی، جسمانى، مادى
|
||||
روحانى، معنوى، غير مادى
|
||||
فرد (شخص يا موضوع مورد بحث و بررسی)
|
||||
رفتار، اخلاق، طرز رفتار
|
||||
خصوصيات رفتاری، الگوی رفتاری
|
||||
مقدار اندکی از يک حس (مانند صداقت، حسادت، حيرت و...)
|
||||
نهضت، جنبش، اصول ارزشمند اجتماعی
|
||||
نمود، منظر، جنبه
|
||||
انگيزه، محرک، موجب
|
||||
تغيير يا اصلاح اندک در طرز فکر يا خصوصيات اخلاقی
|
||||
تغيير يا اصلاح
|
||||
آشکار (برونگرا)
|
||||
نهان، پوشيده
|
||||
مربوط به موارد شناختی يا ادراکی
|
||||
تجربی، غيرعلمی
|
||||
شرطىسازى (واکنش (پاسخ) به يک شی يا رويداد (محرک) توسط يک شخص يا حيوان بدون تعمق و بهصورت ناخودآگاه)
|
||||
وابستگى، وابستهسازى
|
||||
بهره هوشی (روشی برای سنجش هوش انسان)
|
||||
شرح وقايع به ترتيب تاريخ، تاريخچه
|
||||
اختيارى ،داوطلبانه
|
||||
بىاختيار، غيرارادى، غيرعمدى
|
||||
رفتارگرايی (مکتبی در روانشناسی با اعتقاد بر امکان شناختِ موجودات بر مبنای رفتارهای بيرونی آنها)
|
||||
روانکاوی يا روانتحليلگری (نظريهای دربارۀ عملکرد ذهن و اختلالهای روانی)
|
||||
نظريۀ جابهجايی فرويد و جانگ (مکانيزم دفاعی ناخودآگاه ذهن که يک هدف جديد را جای-گزين اهدافی که در قالب اصلی خود خطرناک يا غير قابل قبول بهنظر میرسند میکند)
|
||||
ناخودآگاه، ضمير ناخودآگاه (مجموعهای از تمايلات، آرزوها و خاطرات خارج از دسترس که به وسيله شناسايی، ادراک نشده و بر انديشهها و اعمال تأثير دارند)
|
||||
نيمۀ هشيار (حاوی همۀ اطلاعاتی که در لحظه در ذهن حضور ندارند، اما امکان جابهجايی آنها به قسمت ذهن وجود دارد)
|
||||
غريزه
|
||||
غير عادى، ناهنجار
|
||||
علم آسيب شناسى روانى (شاخهای از روانشناسی که به بررسی الگوهای رفتاری، احساسات و انديشههای غيرمعمول که میتوانند بهعنوان يک اختلال روانی در نظر گرفته شوند میپردازد)
|
||||
نامعقول، غير منطقى
|
||||
اختلال روانى (طبقهای از اختلالات روانشناختیِ عملکردی همراه با پريشانیِ مزمن، ترس، رفتارهای غير معمول و نوعی وسواس به تکرار اقدامات غيرضروری)
|
||||
دچار اختلال عصبى، عصبى
|
||||
بيماریِ روانى، جنون، روانپريشی (وضعيت غير طبيعی ذهن با علائمِ از دست دادن ارتباط با واقعيت، توهم و هذيان، قبل از بروز اختلال در عملکرد شخص (اختلال روانی))
|
||||
ديوانه، مجنون، بىعقل، احمقانه
|
||||
تشنج، غش يا بيهوشى، هيجان زياد و غير قابل کنترل، حملۀ عصبى
|
||||
شيدايى، علاقهمندی غيرعقلانی، هيجان بىدليل و زياد
|
||||
فيزيولوژيست (دانشمند در زمينۀ بررسی نحوۀ عملکرد اندامهای مختلف بدن)
|
||||
ساختمان، استخوانبندى، مبحث تشريح، کالبد شناسى
|
||||
چاقوى کالبد شکافى، چاقوى کوچک جراحى
|
||||
سلول (کوچکترين واحد ساختاری و عملکردیِ اندام يک موجود زنده)
|
||||
بافت (مجموعهای از سلولهای مشابه که با يکديگر کار مشخصی را انجام میدهند)
|
||||
عضو، اندام
|
||||
دستگاه، سيستم
|
||||
دستگاه زيستی (مانند دستگاه عصبی، توليد مثل و...)
|
||||
دستگاه گوارش
|
||||
مکيدن، تنفس، مصرف (مقدار واحد جذب شده از يک مادۀ غذايی يا هر مادۀ ديگری)
|
||||
قورت دادن، به شکم فرو بردن
|
||||
بزاق، آب دهان
|
||||
روده (شکم)
|
||||
شکم، بطن
|
||||
مقعد
|
||||
دفعکردن
|
||||
دستگاه اسکلتی
|
||||
اسکلت، استخوان بندى
|
||||
جمجمه
|
||||
دنده (جفت استخوان در طرفين قفسه سينه که از ستون مهرهها آغاز میشوند)، گوشت دنده
|
||||
ستون فقرات
|
||||
دستگاه عضلانى
|
||||
ماهيچه، عضله، نيروى عضلانى
|
||||
بافت ماهيچه
|
||||
منقبضکردن
|
||||
گرفتگى عضلات، انقباض ماهيچه
|
||||
دستگاه تنفسی
|
||||
علائم مشخصۀ مرض (بدنى و ذهنى)
|
||||
ريه، جگر سفيد (شش)
|
||||
بيرون دادن، دم برآوردن
|
||||
تنفسکردن، در ريه فرو بردن
|
||||
ريوی، وابسته به ريه
|
||||
سيستم گردش خون
|
||||
قلب و عروق، دانش قلب شناسى
|
||||
تصلب يا سخت شدن شرايين (شاهرگ يا سرخرگ)
|
||||
مجرا، رگ خونی
|
||||
شريان، شاهرگ (سرخرگهايی که خون را از قلب به ساير اندامها منتقل میکنند)
|
||||
وريد، سياهرگ (رگی که خون را از اندامها به قلب باز میگرداند)
|
||||
مويرگ (رگهای خونی بسيار ظريفی که شريانچهها به آنها میرسند)
|
||||
پلاسما (قسمت آبکى خون)
|
||||
کبد، جگر سياه، مرض کبد
|
||||
سوخت و ساز (مجموعهای از تحولات شيميايی در ترکيب موجود زنده براى حفظ حيات)
|
||||
سيستم ادراری
|
||||
مثانه
|
||||
کليه
|
||||
دستگاه توليد مثل (تناسلى)
|
||||
تکثير، توليد مثل
|
||||
بارورکردن
|
||||
کروموزوم (يک ساختار نخاعی، موجود در هستۀ بيشتر سلولهای زنده و حامل اطلاعات ژنتيکی در قالب ژن)
|
||||
باردار
|
||||
ژن (عامل موجود در کروموزوم و ناقل صفات ارثى)
|
||||
بهطور تکوينى، وابسته به پيدايش يا اصل هر چيز، مربوط به وراثت
|
||||
مرحلۀ بدوى، رويان (در انسانها، ياختۀ تشکيل شده در نخستين مرحلۀ رشد، از لحظۀ لِقاح تا پايان هفتۀ هشتم (قبل از تشکيل جنين))
|
||||
جنين (در انسانها، ياختۀ رشد کننده بعد از پايان هفتۀ هشتم از لحظۀ لقاح)
|
||||
تلقيح، آبستنکردن
|
||||
سيستم غدد درون ريز (ترشح کنندۀ مستقيم هورمونها و ديگر فرآوردهها به خون)
|
||||
غده يا تخمک (اجتماعی از سلولهای ترشح يا تراوش کننده شامل نوع برونريز (غدد بزاقی، غدۀ عرقى، غدۀ چربی و...) و نوع درونريز (غدۀ تيروئيد))
|
||||
هورمون (مادهای شيميايی شامل پروتئين که در غدد درونريز ساخته شده و به داخل جريان خون میريزد که اعمال سلول خاص را تغيير میدهد)
|
||||
ترشحکردن، تراوشکردن
|
||||
غدد برون ريز (ترشح کنندۀ آنزيم های خود به بيرون از بدن يا بيرون از رگِ خونی)
|
||||
دستگاه عصبی
|
||||
دستگاه عصبی مرکزی
|
||||
رشتۀ مغزى و ستون فقراتى (ياختۀ عصبى از نوع انگيزشپذير، مسئول انتقال پيامها از مغز به سمت عضلات و غدد)
|
||||
عکسالعمل غير ارادی، واکنش
|
||||
عصب شناسی، علوم اعصاب (دانش مطالعۀ ساختار، کارکرد و بيماریهای دستگاه عصبی جانداران)
|
||||
زنجيرۀ غذايی (حلقههای زنجيرهایِ وابستگی غذايی همۀ موجودات زنده به يکديگر)
|
||||
خوراکی، چيز خوردنی
|
||||
غير خوراکی
|
||||
پرهيز، رژيم غذايی
|
||||
مربوط به رژيم غذايى
|
||||
گياهخوار، گياهخوارى
|
||||
غلات (دانه)
|
||||
آرد
|
||||
نان
|
||||
شيرينی، شيرينی پذيری
|
||||
پسته، درخت پسته
|
||||
خمير مايه، خمير ترش
|
||||
ميوه، ثمر
|
||||
سالاد
|
||||
گوشت حيوان (بهويژه چهارپايان)، غذاى اصلى (ناهار، شام)
|
||||
گوشت تيره، گوشت ماهيچههای پرکار پرندگان (مانند ران مرغ و سينۀ اردک)
|
||||
گوشت گاو
|
||||
باريکۀ گوشت کبابى، استيک
|
||||
گوشت چرخکرده (همبرگر)
|
||||
گوشت خوک
|
||||
گوشت گوسفند، گوسفند
|
||||
لبنيات، شير بندی
|
||||
کره، روغن
|
||||
پنير
|
||||
سرشير، خامه
|
||||
بستنی
|
||||
ماست
|
||||
مادۀ مغذی
|
||||
کربوهيدرات (نوعی از ترکيبات آلی (مانند قند و نشاسته) که در بدن ايجاد انرژی میکنند)
|
||||
چرب، چربى، روغن حيوانی، پيه
|
||||
مادۀ غذايی بدون چربی (گياهی و يا حيوانی)
|
||||
کمترين ميزان چاق کنندگی حاصل از مصرف وعدۀ غذايی
|
||||
پروتئين (هر يک از کلاسهای ترکيبات آلی نيتروژنی بهعنوان اجزای سازندۀ بافتهای بدن (مانند عضله، مو و...))
|
||||
ويتامين (ترکيبات آلیِ مورد نياز در رژيم غذايی برای سوخت و ساز مواد غذايی، رشد طبيعی و ...)
|
||||
کالری (واحد سنجش مقدار انرژی حاصل از مواد غذايی)
|
||||
مغذى، مقوی
|
||||
تغذيه، خوراک، قوتگيری
|
||||
فرآيند، روند
|
||||
خام، نپخته
|
||||
مربا، کنسرو ميوه
|
||||
افزودنی
|
||||
بسته بندی
|
||||
رستوران، کافه
|
||||
رستوران فست فود (خوراک مختصر و سريع)
|
||||
قهوه خانه، رستوران
|
||||
رستوران سلف سرويس
|
||||
منو، فهرست خوراک، صورت غذا
|
||||
مشروب فروشى، مکانی جهت صرف نوشيدنی بهصورت ايستاده
|
||||
مشروب، آشاميدنى
|
||||
شراب
|
||||
الکلی، داراى الکل
|
||||
خوراکی ،وعدۀ غذايی (وعدۀ اصلی)
|
||||
بلغور يا آرد جوی دو سر
|
||||
بوفه، رستوران، کافه
|
||||
تخم مرغ، تخم
|
||||
تخم مرغ سرخ شده (نيمرو)
|
||||
وعدۀ غذا
|
||||
دسر
|
||||
ميان وعده يا نوشيدنی سبک (بهويژه در يک مراسم يا رويداد عمومی)
|
||||
مهمانى ،ضيافت
|
||||
خوراک، دست پخت، روش آشپزى
|
||||
دستورالعمل، دستور آشپزی
|
||||
ادويه، چاشنى غذا
|
||||
پخشکردن، گستردن (اسم: خوراکی نرم (مانند پنير، کرم شکلات و،)... وعده غذايی مفصل)
|
||||
پختن، طبخکردن
|
||||
کبابکردن، بريانکردن، سرخکردن
|
||||
بريانى، کباب
|
||||
کبابکردن، سرخکردن (روى آتش)
|
||||
نان تست، نان برشته
|
||||
خورشت، تاس کباب (نيم جوشان)
|
||||
لذيذ، تهيۀ غذای لذيذ (اسم: خوراک شناس)
|
||||
خبره ،خبره در چشيدن طعم غذا
|
||||
شخصيت، منش، سيرت
|
||||
مشخصه، ويژگى
|
||||
درونگرايی، خويشتنگرای (انسانهای خجالتی، متواضع و بهطور معمول خود محور که انرژی خود را از درون خود دريافت میکنند (ايدهها و مفاهيم را از ذهن))
|
||||
برونگرايی (انسان علاقهمند به همراهی با مردم، شخصى که تمام عقايد و افکارش متوجه بيرون از خودش است)
|
||||
ذاتی، فطرى
|
||||
خوش مشرب، اميدوار و مثبت انديش (خوشبين)
|
||||
بشاش، خوش روى
|
||||
مشتاق (پرشور و شعف)
|
||||
مشتاق، علاقهمند (مهربان، هواخواه)
|
||||
اجتماعی، خوش مشرب
|
||||
مؤدب، فروتن
|
||||
صميمى ،خونگرم ،خوشرو
|
||||
مخلص، صادق، صميمى (دلگرم، حقيقى)
|
||||
بى پرده، منصفانه، صاف و ساده (صريح، صادق)
|
||||
قابل اعتماد، قابل اطمينان
|
||||
صاف و ساده، بى تزوير، رکگو، اصيل
|
||||
مهمان نواز، غريب نواز، مهمان نوازانه
|
||||
دستگير، سخى، بخشنده، (موسسه) خيريه
|
||||
همدرد، دلسوز، شفيق
|
||||
باهوش، زيرک، مطلع، آگاه (عالم)
|
||||
زيرک، باهوش
|
||||
طنز آميز
|
||||
بذلهگو، شوخ
|
||||
داراى استعداد و ذوق، همه کاره
|
||||
لايق، شايسته (واجد شرايط)
|
||||
سختکوش، دارای پشتکار
|
||||
مبتکر، باهوش
|
||||
عاقل، دانا، خردمند
|
||||
صرفه جو (مقتصد)
|
||||
کنجکاو، پیجو
|
||||
فضول، مداخلهگر، ناخواسته (کنجکاوی)
|
||||
سرزده، ناخوانده ،فضول، فضولانه
|
||||
بىپروا، سريع (شتابزده)
|
||||
عجول، بىپروا، عمل بدون فکر قبلی و فی البداهه
|
||||
بوالهوس، وسواسى، دهن بين (عجيب و غريب)
|
||||
شخص متعصب
|
||||
موذی، بدجنس
|
||||
شکگرايى، ترديد، دير باور (بدگمان، مشکوک)
|
||||
بیميل (بيزار)
|
||||
مراقب، هوشيار
|
||||
هوشيار، محتاط، مواظب
|
||||
محتاط، وسواسى
|
||||
آرام، خونسرد
|
||||
محتاط، کم حرف (کسی که احساسات رو دير بروز میدهد)
|
||||
بد اخلاق، عبوس، ماليخوليا يا سودازدگى (نوعی افسردگی که مهمترين ويژگی آن بی-انگيزگی همراه با اختلال بارزِ روانی حرکتی و احساس گناه است)
|
||||
دلتنگ، پريشان، افسرده
|
||||
نااميد، ناکام
|
||||
بدبين، وابسته به بدبينى
|
||||
مشتاق، دلواپس (مضطرب)
|
||||
ترسو، کمرو، محجوب
|
||||
وابسته، مربوط، محتاج
|
||||
پست، فروتن، متواضع، محقر (بیتکلف)
|
||||
بیميل، بیتوجه (ضعيف، بىحال)
|
||||
سمج، خود رأى، لجوج
|
||||
مصر، سمج (با پشتکار)
|
||||
يکدنده (مصر، قاطع)
|
||||
اهانت آميز، مغرورانه، قابل تحقير، تحقير آميز
|
||||
باشکوه، خود نمايانه (خودستا)
|
||||
مغرور و متکبر (خودبين، از روى خودخواهى)
|
||||
غالب، برجسته (حاکم)
|
||||
سلطه جو (از خود راضی، استبدادی)
|
||||
مغرور (گستاخ، بیپروا)
|
||||
غيرمعقول، عجيب غريب، گزاف، مفرط (حراج ،ولخرج)
|
||||
پرخاشگر، متجاوز (ستيزهجو)
|
||||
تندخو، خشمگين
|
||||
متخاصم، ضد (غير دوستانه)
|
||||
متجاوز، اهانتآور (رنجشآور)
|
||||
بدخلق، عبوس
|
||||
بیرحم (بىامان، سختگير)
|
||||
بی پروا، بىملاحظه
|
||||
خودخواه، خود پرست (خود خواهانه)
|
||||
حريص، آزمند (درندهخو، طماع)
|
||||
ناشی از خست ،خسيس، چشم تنگ
|
||||
مغرور، پرافاده
|
||||
متظاهر، رياکار (غير صميمى)
|
||||
احمق، ابلهانه
|
||||
بد ترکيب، زمخت، نا آزموده (غير استادانه)
|
||||
نادان، جاهل (بیاطلاع)
|
||||
بیکفايت، فاقد صلاحيت (ناتوان، نامناسب)
|
||||
وظيفه نشناس (غير قابل اعتماد)
|
||||
غافل ،بىدقت، فروگذار
|
||||
بیطرف
|
||||
جدا، منفصل، بیاعتنا (بیغرض، عادل)
|
||||
بیغرض، بیطرف (منصفانه، بىتعصب)
|
||||
درمان، علاج، دارو
|
||||
دارويی، شفاء بخش
|
||||
پزشکی
|
||||
گواهیِ پزشکی
|
||||
دستگاه پزشکی (ابزار)
|
||||
دارو، تجويز دوا
|
||||
قرص (حبه دارو، کپسول)
|
||||
تزريق، داروى تزريقکردنى
|
||||
بیهوشی، داروى بیهوشى (مخدر، مسکن)
|
||||
اتاق جراحى، عمل جراحى
|
||||
آنتی بيوتيک (دارويی (مانند پنی سيلين و مشتقات آن) جهت مهار رشد يا از بين بردن ريزاندامگانی شامل ويروسها، باکتریها، برخی قارچها و...)
|
||||
ضد درد، مسکن
|
||||
آرام بخش، داروی تسکين دهنده
|
||||
مخدر، تسکين دهنده
|
||||
توان، قدرت، توانايى (کارآيی)
|
||||
پزشک
|
||||
جراح
|
||||
دندانپزشک (جراح دندانپزشکی)
|
||||
متخصص تغذيه
|
||||
درمان شناس (متخصص در يک نوع خاصی از درمان)
|
||||
پرتوشناس (متخصص در تفسير تصاوير حاصل از عمل تصويربرداری)
|
||||
دامپزشک
|
||||
تشخيص، تشخيص ناخوشى
|
||||
نسخه، نسخه نويسى ،تجويز
|
||||
داروخانه عمومى ،داروسازی، داروخانۀ تحت حمايت صندوقهای خيريه
|
||||
کمکهای اضطراری، کمکهای اوليه
|
||||
بيمار
|
||||
بيمار شدن، منقبض شدن ماهيچهها
|
||||
مبتلا کردن ،رنجاندن
|
||||
نشانه، علائم مرض
|
||||
سوء هاضمه
|
||||
آسيب، صدمه (برش، زخم)
|
||||
خونريزی
|
||||
معلول (ناقص)
|
||||
بد شکلى، نقص خلقت (ناهنجاری)
|
||||
علاج ناپذير، بى درمان (کشنده)
|
||||
سرطان
|
||||
بيماریِ همهگير، مسرى، واگير
|
||||
بيمارىِ همهگير بومى، مختص يک ناحيه
|
||||
شيوع مرض ،وقوع
|
||||
آنفلوانزا (يک عفونت ويروسیِ بسيار مسری که اغلب از راه تنفس منتقل میشود)
|
||||
عفونت، سرايت مرض
|
||||
عفونى، واگير
|
||||
مسری، واگيردار
|
||||
آلودن، سرايت دادن
|
||||
التهاب (نوعی پاسخ موضعی بدن بهدنبال هر نوع آسيب بافتی (مانند بريدگی، سوختگی و...))
|
||||
جانوران کوچک و ميکروسکوپى (باکتری)
|
||||
ويروس (عامل نقل و انتقال امراض)
|
||||
غير عفونی
|
||||
فشار خون، بيمارى فشار خون (فشار خون بالا)
|
||||
حمله قلبی، سکته (آسيب به عضلۀ قلب ناشی از کاهش يا توقف خونرسانی)
|
||||
سکتۀ مغزی (اختلال ناگهانی در خونرسانی به ناحيهای از مغز)
|
||||
کم خونی
|
||||
حساسيت نسبت به چيزى
|
||||
ديرينه، مزمن، شديد
|
||||
حاد، (سلسله اعصاب) حساس
|
||||
بهداشت، علم بهداشت
|
||||
بهداشتی
|
||||
بررسیکردن ،رسيدگىکردن
|
||||
ايمن سازی (فرآيند تقويتِ سيستم ايمنی فرد در مقابل يک عامل)
|
||||
واکسن زنى
|
||||
حساب، حسابی، علم حساب
|
||||
رياضیدان
|
||||
محاسبه، محاسبات
|
||||
ماشين حساب
|
||||
چرتکه
|
||||
شمارهاى، عددى
|
||||
حاصل جمع
|
||||
مجموع، سرجمع
|
||||
جمع
|
||||
کسر
|
||||
اعشاری، دهگان (اسم: دهدهی)
|
||||
برحسب درصد، درصد
|
||||
اضافه، افزايش، جمع
|
||||
افزون بر (اسم: علامت بعلاوه)
|
||||
کاهش، تفريق
|
||||
منهاى، علامت منفى (صفت: کمتر)
|
||||
ضرب، افزايش
|
||||
جدول ضرب
|
||||
ضربکردن
|
||||
ضربدر ())
|
||||
توان
|
||||
توان دوم، مجذور
|
||||
تقسيم، بخش
|
||||
تقسيمکردن، قسمتکردن
|
||||
تقسيم بر
|
||||
جبر
|
||||
مقدار، کميت، اندازه
|
||||
مقدارِ مجهول
|
||||
معادله، برابرى
|
||||
فرمول، قاعده
|
||||
ريشه
|
||||
جذر، ريشۀ دوم
|
||||
ريشۀ سوم
|
||||
علم هندسه
|
||||
هندسی
|
||||
بعد، اندازه
|
||||
موازی
|
||||
عمودی
|
||||
مربع
|
||||
مساحت، ناحيه، سطح
|
||||
مربع مستطيل
|
||||
چند گوشه، چند ضلعی
|
||||
مکعب، هر چيزی به شکل مکعب
|
||||
حجم، ظرفيت
|
||||
کره، دايره، حوزه
|
||||
دايره، دور ،محيط دايره
|
||||
بيضی (تخم مرغى شکل)
|
||||
مخروط، مخروطی
|
||||
محيط، محيط دايره، پيرامون
|
||||
قطر دايره
|
||||
شعاع، شعاع دايره
|
||||
مثلثات
|
||||
مثلث، سه گوش
|
||||
مثلث متساوی الاضلاع
|
||||
گوشه ،زاويه
|
||||
زاويۀ قائمه
|
||||
درجه
|
||||
حساب ديفرانسيل و انتگرال، جبر
|
||||
تابع
|
||||
احتمال
|
||||
آمارى، سرشمارى
|
||||
جدول بندی دادهها
|
||||
مقدارى، کمى
|
||||
کيفى
|
||||
خلاصه سازی
|
||||
تصادفی
|
||||
استدلال، برهان
|
||||
قياس، قياس کل از جزء، استنتاج، استقراء
|
||||
فنآوریِ پيشرفته
|
||||
پيشرفته، خبره و ماهر، مشکل و پيچيده، مصنوعى
|
||||
دقت، صراحت ،ظرافت
|
||||
پيشرفت يا کشف مهم، پيشرفت غير منتظره (علمى يا فنى)
|
||||
محصولات الکترونيکی
|
||||
وسيلۀ الکترونيکی
|
||||
کمک شنوايی الکترونيکی (سمعک)
|
||||
ميکروسکوپ (ريزبين الکترونی)
|
||||
ريز پردازنده (تراشۀ کوچک ترانزيستوری با قابليت انجام عمليات حسابی و منطقی)
|
||||
فيبر نوری (رشتۀ باريک و بلند از يک مادۀ شفاف مانند شيشه (سيليکا) يا پلاستيک ،دارای پهنای باند بسيار بالاتر از کابلهای معمولی)
|
||||
کابل فيبر نوری
|
||||
سوخت هستهای، اتمى
|
||||
زير دريايی اتمى
|
||||
صفحۀ جذب کننده تابش خورشيد (کورۀ خورشيدی)
|
||||
سلول خورشيدی (يک قطعۀ الکترونيکیِ مبدل انرژی نور خورشيد به الکتريسيته)
|
||||
ترکيبى، مرکب از مواد مصنوعى
|
||||
همتا، نقطۀ مقابل، قرين
|
||||
مهندسی ژنتيک (مجموعه روشهايی بهمنظور جداسازی، خالصسازی و واردکردن يک ژن خاص در يک ميزبان و ايجاد يک صفت يا محصول خاص مورد نظر در جاندار ميزبان)
|
||||
مادۀ تشکيل دهندۀ کروموزومها و حامل اطلاعات ژنتيکی
|
||||
پيوند زدن عضو
|
||||
آموزش پيش دبستانی
|
||||
دورۀ مقدماتی قبل از شروع هر دورهای (مانند پيش دانشگاهی و پيش دبستانی)
|
||||
آموزش ابتدايی (بچههای در بازۀ سنی 1 تا 55 سال)
|
||||
آموزش متوسطه (بچههای در بازۀ سنی تقريباً 55 تا 51 سال)
|
||||
آموزشی، مربوط به موضوعات تحصيلی (آموزش و پرورش)
|
||||
امکانات آموزشی
|
||||
اجباری (واحد آموزشی يا دورۀ تحصيلی)
|
||||
عقلانى، ذهنى، فکرى
|
||||
حوزه، زمينه
|
||||
پرورشگاه، شيرخوارگاه
|
||||
کودکستان، مهد کودک
|
||||
موسسۀ آموزش عالی
|
||||
دبستان
|
||||
مدرسۀ راهنمايی
|
||||
مدرسۀ متوسطه، دبيرستان
|
||||
هنرستان
|
||||
دبيرستان فنی حرفهای
|
||||
دانشگاه
|
||||
دانشکده
|
||||
دانشکدۀ محلی
|
||||
موسسه
|
||||
ادارۀ گروه آموزشى، شعبه، بخش
|
||||
زمين دانشکده و محوطۀ کالج
|
||||
محل اقامت، محل سکونت، خوابگاه
|
||||
شاگرد مدرسۀ ابتدايى يا متوسطه، دانشآموز (در سطح کلاسیِ پيشوند)
|
||||
جديد الورود، دانشجوى سال اول دانشکده
|
||||
دانشجوى سال دوم دبيرستان يا دانشکده (در يک دورۀ چهار ساله)
|
||||
شاگرد سال سوم (در يک دورۀ چهار ساله)
|
||||
شاگرد سال آخر دانشگاه (کارشناسی) يا دبيرستان، ارشد، بالا رتبه
|
||||
دانشجوى دورۀ کارشناسی
|
||||
دانشجوی تحصيلات تکميلی، فارغ التحصيل کارشناسی
|
||||
مربوط به مباحث آموزشی در مدرسه يا دانشگاه
|
||||
کارنامه (عملکرد تحصيلی)
|
||||
تعداد (ساعت) واحد درسی
|
||||
پايه، درجه، رتبه (نمره)
|
||||
پاياننامۀ فارغ التحصيلی (مقاله)
|
||||
اتمام، تکميل (مربوط به تحصيلات)
|
||||
گذراندن پيش نيازها (واحدهای مورد نياز الزامی)
|
||||
جشن فارغ التحصيلی
|
||||
نامنويسى، ثبت نام
|
||||
پذيرش
|
||||
ادارۀ پذيرش
|
||||
امتحان ورودی
|
||||
ترم، نيمسال (دورۀ 51 هفتهاى دانشگاه)
|
||||
ميان ترم
|
||||
ترم تابستانی
|
||||
شهريه، تدريس، حق تدريس
|
||||
چشم پوشی از پرداخت شهريه توسط دانشجو (نوعی جايزۀ مالی يا کمک هزينۀ تحصيلی)
|
||||
کاتالوگ، فهرست مدون، فهرست نامه
|
||||
برگه درخواست نامه
|
||||
غير قابل استرداد (اعتبارات مالياتیِ تحصيلی)
|
||||
دانشجوی آينده (احتمالی)
|
||||
کمکِ مالی
|
||||
بورس تحصيلی، کمک هزينۀ دانشجويى
|
||||
کمک هزينۀ تحصيلی
|
||||
دستيار
|
||||
برنامه، دستور کار
|
||||
زمينۀ درسی ،رشته (علمی، تحصيلی)
|
||||
علوم انسانی
|
||||
دورۀ علمی
|
||||
دورۀ مهندسی
|
||||
برنامۀ آموزشى، دورۀ تحصيلات
|
||||
فوق برنامهاى، فعاليتهاى فوق برنامهاى دانشآموز (مانند ورزش)
|
||||
تعطيلات، مرخصى، مهلت
|
||||
دوره، واحد
|
||||
دورۀ مقدماتی
|
||||
واحد مورد نياز (ضروری)
|
||||
گزينشى، انتخابى (دوره يا واحد)
|
||||
سيستم گزينشى
|
||||
دايره المعارف (مجموعۀ نوشتاریِ جامعی شامل اطلاعاتی دربارۀ همه يا بخشی از شاخههای دانش)
|
||||
موضوع اصلی مطالعه، ارشد
|
||||
سمينار (جلسۀ بحث و تحقيق در مورد موضوعى خاص)
|
||||
جايزه (اعطاء)
|
||||
دانشنامه، ديپلم (گواهی فارغ التحصيلی)
|
||||
رتبه، پايه، ديپلم يا درجۀ تحصيلی
|
||||
فوق ديپلم
|
||||
مدرک کارشناسی
|
||||
مدرک کارشناسی ارشد
|
||||
مدرک دکترا (عنوان دکترى)
|
||||
درجۀ فوق دکترى
|
||||
رزومه، خلاصهای کوتاه از سوابق فردی (از قبيل سوابق تحصيلی، کاری و علاقههای شخصی)
|
||||
علمى و بدون اعمال نظر شخصی، واقعگرايانه (اسم: هدف)
|
||||
سابقۀ تحصيلی
|
||||
شرايط، صلاحيت
|
||||
افتخار، امتياز تحصيلى (کسب رتبۀ کلاسی، بورسيۀ تحصيلی و...)، جناب (در خطاب به شخصی)
|
||||
تجربه (تجربۀ کاری)
|
||||
مهارت خاص (مانند روحيۀ همکاری، ابتکار عمل ،سازگاری و...)
|
||||
مهارت، تخصص، کارآيى
|
||||
تجربه و تخصص، خبرگی
|
||||
خصوصى (اطلاعات شخصی)
|
||||
وضعيت تأهل
|
||||
ارجاع، رجوع
|
||||
توصيه نامه
|
||||
دانشکده، استادان دانشکده يا دانشگاه (قوۀ ذهنی)
|
||||
استاد مشاور
|
||||
استاد، پروفسور
|
||||
دانشيار
|
||||
استاديار
|
||||
مربی، آموزگار، آموزشيار
|
||||
معلم سرخانه، ناظر درس دانشجويان
|
||||
رئيس دانشگاه يا دانشکده (کرسی استادی در دانشگاه)
|
||||
رئيس، رئيس دانشکده
|
||||
رئيس (مدير مدرسه)
|
||||
رئيس، رئيس دانشگاه (صدر اعظم)
|
||||
فارغ التحصيلان، دانش آموخته (مذکر)
|
||||
فارغ التحصيلان، دانش آموخته (مؤنث)
|
||||
نهاد آموزشی (پرورشگاه، آموزشگاه)
|
||||
نمونۀ اوليه، مدل پيش الگو
|
||||
معماری
|
||||
معمار
|
||||
تير عمارت
|
||||
مواد و مصالح ساختمانی
|
||||
اصولِ مهارت ساخت
|
||||
ساختن، بناء کردن
|
||||
عنصر يا اساس طراحی
|
||||
آسانسور، بالابر
|
||||
پمپ بنزين
|
||||
قاب فلزی
|
||||
مواد يا مصالح جديد
|
||||
بايگانی
|
||||
آکواريوم (نمايشگاه جانوران و گياهان آبزی)
|
||||
اتاق کوچک، کلبه، کابين
|
||||
قلعه، دژ، قصر
|
||||
کليسای جامع
|
||||
هرم، به شکل هرم
|
||||
آسمان خراش، بلند
|
||||
ساختمان جانبی (بخشی از يک ساختمان وسيع که از قسمت اصلی جلوتر آمده است و اغلب بعدها اضافه شده است)
|
||||
لنز دوربين
|
||||
تاريکخانه (در عکاسى و غيره)
|
||||
(مدت زمان) نوردهی، مقدار نوری که به فيلم يا گيرنده تصوير میرسد (ترکيبی از نور موجود و ساير پارامترهای تأثيرگذار در عکسبرداری)
|
||||
عدسى داراى زاويه ديد بيش از معمول
|
||||
رقص ورزشى و هنرى (رقص باله)
|
||||
رقص پردازی، هنر رقص، رقص مخصوصاً در تئاتر و...
|
||||
درام، نمايشنامه، تئاتر، نمايش
|
||||
وابسته به کمدى، خندهدار ،داستان مصور و طنز
|
||||
تماشاخانه، آهنگ اُُپرا، اُپرا (آميزهای از موسيقی و نمايش)
|
||||
نثر، سخن منثور
|
||||
دفترِ خاطرات روزانه ،خاطره نويسی
|
||||
شرح حال خود، نگارش شرح زندگى شخصى بهوسيلۀ خود او
|
||||
سر مقاله (مطلب مهم روزنامه شامل نظر ويراستار در مورد يک موضوع بهخصوص)
|
||||
نثر روايی (داستانى)
|
||||
نثر توصيفی (تشريحى)
|
||||
مقاله، انشاء، تأليف
|
||||
چامه سرايى، شعر، فن شاعری، نظم
|
||||
تمثيل، کنايه، حکايت
|
||||
حکايت افسانهای
|
||||
افسانه
|
||||
ضرب المثل، گفتار حکيمانه
|
||||
انتقاد ادبی
|
||||
مطالعات ادبی
|
||||
خلاق و پرکار
|
||||
هنرهای زيبا (نقاشی و مجسمه سازی)
|
||||
قلم مو
|
||||
بوم، پارچۀ مخصوص نقاشى
|
||||
طراحی با زغال، سياه قلم
|
||||
حکاکی
|
||||
نقاشی منظره يا چشم انداز
|
||||
چاپ سنگى، حکاکى روى سنگ، حجاری
|
||||
نوعی نقاشىِ آبرنگى روى گچ ،ديوار نگاره
|
||||
ديواری، ديوارنما
|
||||
نقاشیهای ديواری
|
||||
تصوير، نقاشى، عکس يا تصوير صورت
|
||||
گالرى، اتاق نقاشى، اتاق موزه
|
||||
رنگهای ترکيبی
|
||||
اصل ،اصلی ،ابتکارى
|
||||
نسخۀ عين، المثنى
|
||||
هم آورى ،باز توليد
|
||||
مجسمهساز، حجار، تنديسگر
|
||||
تنديس، پيکره، مجسمه
|
||||
قابکردن، چارچوبگرفتن
|
||||
رنگ دانه، مادۀ رنگى
|
||||
دستخط يا امضاى خود مصنف
|
||||
خوشنويسى، خطاطى
|
||||
داستان مصور متحرک
|
||||
کاريکاتور، داستان مصور، کارتون
|
||||
معينکردن نقش بازيگر (اسم: بازيگران)
|
||||
نمای نزديک
|
||||
کارگردان
|
||||
مستند
|
||||
نورپردازی
|
||||
اثر نحوه نورپردازی در سکانسهای مختلف فيلم بر کيفيت آن
|
||||
نقد و بازبينی کردن
|
||||
متن نمايشنامه
|
||||
موسيقی متن
|
||||
آلات موسيقی
|
||||
ارکست، دستۀ نوازندگان (در تئاتر: جايگاه ويژه)
|
||||
ساز زهی
|
||||
ساز بادی
|
||||
طرفدار متعصب
|
||||
موسيقی محلی
|
||||
موسيقی پاپ (تمامی موسيقیهای محبوب، شامل بسياری از سبکهای متنوع)
|
||||
موسيقی کلاسيک (پيرو سبکهاى باستانى)
|
||||
موسيقى جاز (نوعی موسيقیِ کلاسيکِ موزون همراه با بداهه نوزای)
|
||||
گروه موسيقى
|
||||
ويولون سل (نوعی ويولون دارای چهار رشته يا زهی)
|
||||
موسيقی مجلسی
|
||||
دستۀ سرايندگان (معمولاً در کليسا)
|
||||
زه، کورد (نواخته شدن دو يا چند نوت موسيقى بهطور همزمان)
|
||||
گروه کر، نغمه سرايان هم آهنگ
|
||||
مارش، نوعی موسيقى نظامى معمولاً برای رژه (قدم رو)
|
||||
صداى موسيقى نوا، ترانه
|
||||
خوانندگی تک نفره بدون موسيقی، موسيقی آوازی
|
||||
قطعه موسيقى
|
||||
کيفيت، خصوصيت، نوع
|
||||
درجۀ صدا، ولوم
|
||||
هارمونى، همآهنگی، توازن
|
||||
سمفونى، قطعۀ طولانى موسيقى، همنوايى
|
||||
ويولن بزرگ
|
||||
ويولن
|
||||
ابزار موسيقی بادی
|
||||
جد، نيا
|
||||
تمدن کهن (باستانی)
|
||||
خاستگاه، منشا، اصل
|
||||
سرچشمه گرفتن، ناشی شدن
|
||||
انسان شناسى (بخشی از علوم اجتماعی در خصوص توضيح ابعاد وجودی انسان)
|
||||
مطالعۀ انسانهای ما قبل تاريخ
|
||||
مصنوعى، ساختگی
|
||||
عتيقه، کهنه، باستانى
|
||||
عهد عتيق، روزگار باستان (قدمت)
|
||||
يادگار، آثار مقدس، عتيقه
|
||||
طايفه، قبيله، دسته
|
||||
ايل، قبيله، طايفه
|
||||
دسته، گروه
|
||||
دايناسور (دستهای از سوسماران دورۀ ترياسيک)
|
||||
ديرينه شناسی
|
||||
وابسته به قبل از تاريخ
|
||||
کاويدن، حفارىکردن، از خاک در آوردن
|
||||
جنس انسان، هر موجود شبه انسان (مانند انسانهای اوليه، ميمون آدموار)
|
||||
عصر برنز (دورۀ ساخت ابزارآلات با فلز برنز، قبل از کشف آهن و بعد از عصر حجر)
|
||||
عصر آهن (قبل از ميلاد مسيح)
|
||||
وابسته به عصر حجر جديد، نوسنگى
|
||||
ميانسنگی (وابسته به دورۀ مابين عصر حجر قديم و جديد)
|
||||
عصر حجر
|
||||
پارينه سنگى (وابسته به دورۀ دوم عصر حجر قديم يا کهنه سنگى)
|
||||
سنگ نگاره
|
||||
اثر باقیمانده، بقايا
|
||||
مخروبه، تباهی، ويرانی
|
||||
جمجمه، کاسۀ سر
|
||||
سنگواره، فسيل، مربوط به ادوار گذشته
|
||||
تاريخ تحولات لغوى، ريخت شناسى (مطالعۀ ساختار حيوانات، گياهان، الفاظ و...)
|
||||
مربوط به زمين و مالکيت آن (بهخصوص مزرعه) ،منطقه يا کشوری که بيشتر وابسته به درآمد حاصل از کشاورزی است
|
||||
زراعتى، کشاورزى
|
||||
آبزی پروری
|
||||
خاک رس، گل
|
||||
کلوخ، خاک
|
||||
ذرت، غله، دانه
|
||||
پنبه
|
||||
کشت کردن، زراعت کردن
|
||||
لبنياتى (گاوهای شيرده، دامهای شيری، احشام لبنياتی)
|
||||
حبوبات، غله
|
||||
گرمخانه (گلخانه، اصطلاح زيست شناسی برای بستر خاکى يک منطقه که به دلايلی از قبيل پوسيدگی و تخمير کود گرم شده و برای پرورش گياهان مورد استفاده قرار میگيرد)
|
||||
محصول
|
||||
علف خشک، يونجۀ خشک
|
||||
حشرهکش (ماده ضد آفت)
|
||||
آبياریکردن
|
||||
زمين، خشکى (خاک)
|
||||
چهارپايان اهلى، احشام
|
||||
کود کشاورزى (کود)
|
||||
چراگاه، مرتع
|
||||
نخود فرنگى، نخود
|
||||
آفت (موجودات زندۀ مضر برای کشاورزی)
|
||||
کشت و زرع، مزرعه
|
||||
نشيمنگاه پرنده، لانۀ مرغ
|
||||
فرسايش خاک (فرآيند جابهجايی ذرات خاک توسط يک عامل انتقال دهنده مانند آب يا باد)
|
||||
بذر ريختن، کاشتن
|
||||
سويا
|
||||
افشانه، ترکه، شاخۀ کوچک
|
||||
طويله، اصطبل
|
||||
گوجه فرنگی
|
||||
علف هرزه
|
||||
گندم
|
||||
هوا، جو
|
||||
بهمن
|
||||
باد شديد توأم با برف، کولاک
|
||||
تگرگ، طوفان تگرگ
|
||||
اقليم، آب و هوا
|
||||
همچگالکردن، متراکمکردن، منقبضکردن
|
||||
همرفت، انتقال گرما (در مايع)
|
||||
جبهۀ سرد (خط مرزی در سطح زمين بين يک تودۀ هوای سردِ در حال پيشروی و يک تودۀ هوای گرم در زير آن (سبب بالارفتن نزول دما، تغيير جهت وزش باد، رگبار سنگين و...))
|
||||
تودۀ هوای گرم
|
||||
کريستال يا بلور (صفت: شفاف يا زلال)
|
||||
جارى، سيال
|
||||
نم، مقدار رطوبت هوا
|
||||
رطوبت، نم
|
||||
تخريب، خرابى، انهدام
|
||||
ژاله (شبنم)
|
||||
مصيبت، فاجعه (بلاى ناگهانى)
|
||||
رگبار، درشت باران
|
||||
طوفان، تند باد
|
||||
باران سيل آسا
|
||||
قطرۀ کوچک
|
||||
خشکی، خشکسالى
|
||||
طوفان گرد و غبار
|
||||
ماسه باد، طوفان شن
|
||||
مه، غبار
|
||||
پيش بينى وضع آب و هوا
|
||||
ژاله، شبنم منجمد، برفک
|
||||
گردباد
|
||||
گردباد، طوفان شديد
|
||||
مبحث تحولات جوى، علم هواشناسى
|
||||
بارش، ته نشينی
|
||||
رنگين کمان، قوس و قزح
|
||||
اشباعکردن، آغشتن ،بهشدت خيس کردن
|
||||
مه و دود، مه غليظ ناشی از دود يا بخارهاى شيميايى
|
||||
غرق کردن، در آب فرو بردن
|
||||
موجهای بسيار بزرگ (کشند)
|
||||
رعد و برق
|
||||
تندباد گرمسيری
|
||||
بخار، دمه، مه
|
||||
تبخيرکردن، تبخير شدن
|
||||
سرعت باد
|
||||
جهت باد
|
||||
اتمسفر بالا (مرز بين فضا و اتمسفر يا جو زمين)
|
||||
تهمت، اتهام
|
||||
اصلاحيه، پيشنهاد اصلاحى نمايندۀ مجلس نسبت به لايحه يا طرح قانونى
|
||||
جنگ داخلی آمريکا
|
||||
استعمارکردن
|
||||
همايش يا کنگره (گونهای از گردهمآيیِ مجمعی از سران دولت، نمايندگان ممالک يا دانشمندان در راستای بحث و گفتگو در مورد مسائل سياسی، اقتصادی، علمی و ...)
|
||||
توطئه، دسيسه
|
||||
انتخابات، گزينش
|
||||
سيستم فدرال (ائتلافى، اتحادى)
|
||||
مهاجر
|
||||
حبس، زندانى شدن
|
||||
جنگ استقلال (جنگ انقلابی آمريکا)
|
||||
رسمیکردن، نهادينه کردن، تشکيل نهادهای دولتیِ نظارتی يا اجرايی
|
||||
وضع قانون، تدوين و تصويب قانون، قانون
|
||||
وابسته به پايتخت يا شهرهای بزرگ
|
||||
نظامی، جنگی
|
||||
سلطنت، رژيم سلطنتى
|
||||
وابسته به شهردارى، شهرى
|
||||
سمت رسمی (مديريت)
|
||||
انهدام، براندازش
|
||||
سيستم رياست جمهوری
|
||||
سياست مدار افراطى، طرفدار اصلاحات اساسى
|
||||
رهايى، آزادى، ترخيص، بخشش
|
||||
جمهوری ،جمهورى خواه، گروهی
|
||||
مجلس سنا (نوعی مجلس قانونگذاری متشکل از اشراف، اشخاص باتجربه و سالخورده)
|
||||
اخذ رأى، رأى دادن، فعاليت انتخاباتیکردن
|
||||
دوزيستان (حيوان دوزيست)
|
||||
ديرينه شناس (محققِ زيست شناسیِ دوران قديم يا کهنه سنگى)
|
||||
موجود، جانور
|
||||
مجموعه گونههای جانوری يک منطقۀ جغرافيايی يا يک دورۀ معين
|
||||
بى مهره
|
||||
مهره داران
|
||||
بی ثمر، عقيم، نازا
|
||||
گونه، نوع، فرزند
|
||||
فرزند، زاده (محصول يا نتيجۀ چيزی)
|
||||
انقراض
|
||||
تکثيرکردن (زاد و ولد)
|
||||
انتقال موروثى، وراثت
|
||||
هورمون
|
||||
نمونه (جهت آزمايش)
|
||||
زنجيرۀ غذايی (حلقههای زنجيرهایِ وابستگی غذايی همۀ موجودات زنده به يکديگر)
|
||||
کالری (واحد سنجش مقدار انرژی حاصل از مواد غذايی)
|
||||
قورت دادن، مصرف
|
||||
هضم، گوارش
|
||||
استخوانبندى
|
||||
عضو، اندام
|
||||
روده
|
||||
سيستم تناسلی
|
||||
تنفس، دم زنی
|
||||
ترشح، تراوش، دفع
|
||||
وريد، سياهرگ (رگی که خون را از اندامها به قلب باز میگرداند)
|
||||
انگل (موجودات تغذيه کننده از موجوده زندۀ ديگر، حداقل در بخشی از زندگی خود)
|
||||
ايمنی، مصونيت (توانايی يک موجود زنده برای مقاومت در برابر عفونت خاص يا سم)
|
||||
پستاندار
|
||||
راستۀ پستانداران نخستين پايه، نخستیها (مانند ميمون، بوزينه و ...)
|
||||
گوشتخوار
|
||||
گياهخوار، گياهخواری
|
||||
اهلىکردن، رامکردن
|
||||
کوچکردن، مهاجرتکردن
|
||||
فربه، چربی زير پوست و يا اطراف ارگانهای خاص، روغن حيوانی، پيه
|
||||
حيوان خون گرم (حيواناتِ با دمای بدنیِ ثابت و فعاليتِ بدنیِ معمول در شرايط تغيير آب و هوايی)
|
||||
حيوان خون سرد (حيواناتِ با دمای بدنیِ متغير و ميزان فعاليتِ وابسته به درجه حرارت محيط)
|
||||
درنده، تغذيه کننده از شکار
|
||||
به خواب زمستانى رفتن (گياهان و جانوران)
|
||||
ميمون آدم وار، شامپانزه
|
||||
گله چهارپايان
|
||||
حيوان درنده
|
||||
شکار، صيد، طعمه
|
||||
استتار، پوشش
|
||||
استتار محافظتی
|
||||
زره، زره پوش
|
||||
وابسته به آب، جانور يا گياه آبزى
|
||||
زيست شناسی دريايی
|
||||
مرجان
|
||||
خرچنگ
|
||||
(گوشت) خرچنگ دريايى
|
||||
پولک يا پوستۀ بدن جانور، فلس
|
||||
پوست، صدف حلزون، کاسه يا لاک محافظ جانور (مانند کاسۀ لاک پشت)
|
||||
ميگو (ملخ)
|
||||
قورباغه، وزغ، غوک
|
||||
بچه قورباغه
|
||||
وال، نهنگ (بال)
|
||||
مو يا شاخک حساس جانور (مانند شاخک ماهی يا موى سبيل گربه)
|
||||
مبحث پرنده شناسى
|
||||
خفاش، شب پره
|
||||
پرنده، مرغ، جوجه
|
||||
قناری
|
||||
پر، پروبال
|
||||
بال
|
||||
گله، رمه ،دستۀ پرندگان
|
||||
لانه، آشيانه
|
||||
تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، جوجه بيرون آمدن
|
||||
دورهای که مرغ روی تخم میخوابد (دورۀ نهفتگى (کمون) يک بيماری)
|
||||
حيوان خزنده
|
||||
مارمولک، سوسمار
|
||||
لاک پشت (کبوتر قمرى)
|
||||
حشره، کرم ريز، کرم خوراک (مانند کرم پنير و ...)
|
||||
علم حشره شناسى
|
||||
کرم، کرم حشره
|
||||
کرم، مار، خزنده
|
||||
حشره کش
|
||||
هنرمند ،هنر پيشه، صنعتگر
|
||||
رقص پردازی، هنر رقص، رقص مخصوصاً در تئاتر و...
|
||||
منتقد، نکوهشگر، کارشناس
|
||||
مخترع، جاعل
|
||||
شرح حال نويس، زندگینامه نگار
|
||||
مجسمه ساز، حجار، تنديسگر
|
||||
طرفدار حقوق زنان
|
||||
انسان دوستانه ،بشر دوست، نوع پرست
|
||||
پيشرو، منادى
|
||||
شاگرد، پيرو، موافق، طرفدار
|
||||
شاگرد، کارآموز
|
||||
مکانيک
|
||||
حوزۀ کاری
|
||||
فرد غيرعادی، عجيب و غريب
|
||||
متلون، دمدمی مزاج، غير معقول، سرگردان
|
||||
عجيب و غريب، خارق العاده ،آدم عجيب
|
||||
خيالى، تصورى، عاشقانه
|
||||
بیگناه، معصوم، آدم ساده
|
||||
عاطفی
|
||||
احساساتی
|
||||
سخت، سفت و محکم، جدى
|
||||
دست و پا چلفتی، نا آزموده، بد ترکيب
|
||||
معاصر، هم دوره
|
||||
تحسين برانگيز
|
||||
داراى استعداد و ذوق، سليس، همه کاره
|
||||
صميمى، اهل خانه (صفت: خانگى)
|
||||
معتبر، موثق، قابل اعتماد
|
||||
نمادى، رمزی، علامتدار، کنايهاى
|
||||
جاويدان، جاويد، ابدی، فنا ناپذير
|
||||
وابسته به احساسات
|
||||
کلاسيک (مطابق بهترين نمونه، پيرو سبکهای باستانى)
|
||||
نوستالژی (تداعی خاطرات تلخ و شيرين، خاطره انگيز، احساس دلتنگى)
|
||||
سطح معيشت
|
||||
نسبت، ارتباط بين ارقام
|
||||
کالا، جنس ،متاع
|
||||
چک بانکی، حواله
|
||||
بهره، سود، سهم
|
||||
بازگيرى يا خالیکردن حساب بانکی
|
||||
رکود عظيم (بدترين رکود اقتصادی در تاريخ صنعتی جهان)
|
||||
ثروت، فراوانی
|
||||
خبره و ماهر، پيچيده، درسطح بالا
|