| término | definición | |||
|---|---|---|---|---|
|
چیزی را روی هم بگذارید و مرتب کنید
|
||||
|
چیدن چیزی طبق ارزش
|
||||
|
فهرستی از درآمد و هزینه ها را نگه دارید
|
||||
|
بنویسید چقدر درآمد دارید و چقدر خرج می کنید
|
||||
|
چیزی در بانک بگذار
|
||||
|
چیزی را کمتر از ارزشش بفروش
|
||||
|
احمق
|
||||
|
شما فورا می دانید
|
||||
|
همینطور
|
||||
|
من حوصله ندارم
|
||||
|
چطوری دوباره میگی؟
|
||||
|
چیزی که میخواستم بگم...
|
||||
|
فقط یک لحظه، به زودی کارم تمام می شود
|
||||
|
"ببخشید، او در حال حاضر اینجا نیست."
|
||||
|
"ببخشید، شما اشتباه شماره گیری کردید.
|
||||
|
ترک عادت
|
||||
|
لاغر شدن
|
||||
|
تصمیم گرفتم ماشین بخرم
|
||||